علمی-اجتماعی
شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

بافت استخوانی

 

 

استخوان یکی از سخت‌ترین انواع بافت پیوندی است. سختی آن بیشتر به یک ماده پلاستیکی شباهت دارد تا به یک سنگ. زیرا کاهش کلسیم آن را نرم می‌کند و کاتیونهایی نظیر سرب ، استرانسیم و رادیم جانشین کلسیم می‌شوند و سختی استخوان را از بین می‌برند. استخوان نظیر دیگر بافتهای پیوندی ، شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد.

ساختار استخوان

استخوان شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد. ماده زمینه‌ای بی‌شکل شامل مواد کانی نظیر فسفات و کربنات کلسیم و منیزیم ، یون سیترات ، یون فلوراید ، سدیم و پتاسیم است. مواد آلی شامل کندروآتین سولفات C و Aو پروتئینی به نام استئوموکوئید و مواد آلی دیگری است که عبارتند از: استئونکتین ، که بلورهای کانی را به کلاژن وصل می‌کنند. استئوکلسین که کلسیم را به خود می‌بندد. سیالوپروتئین و پروتئین شکل دهنده استخوان.

 




ماده شکل‌دار آن ، کلاژن I است. کلاژن به صورت یک هسته مرکزی است که مواد کانی بر روی آن رسوب کرده‌اند. کل این ترکیبات بلورهای هیدروکسی آپاتیت را تولید می‌کنند. هیدروکسی آپاتیت تیغه‌های استخوانی را به شکل دوایر متحدالمرکز می‌سازد. علاوه بر اینها ماده سومی بنام سیمان وجود دارد که اولا رشته‌های کلاژن را به یکدیگر می‌چسباند، ثانیا سیستمهای هاورسی را به یکدیگر متصل می‌کند و شکل منظمی به آنها می‌دهد. سلولهای بافت استخوانی بر چهار نوع‌اند که همزمان قابل رویت نیستند.

سلولهای بافت استخوانی

استئوسیتها

این سلولها ستاره‌ای شکل‌اند و دو هسته بیضی و پر از کروماتین دارند. هر استئوسیت در پیرامون خود لاکونا دارد. برای جلوگیری از مرگ سلولی ، استئوسیتها توسط زواید بسیار ظریف سیتوپلاسمی به یکدیگر مرتبط هستند. استئوسیتهایی که در نواحی عمیق یا پیر بافت استخوانی قرار دارند دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی کمتری هستند. تا زمانی که صدمه‌ای به استخوان وارد نشود، استئوسیتها تقسیم نمی‌شوند. با ایجاد ضایعه ، تقسیمات سلولها آغاز می‌شود. تعدادی از آنها به صورت استئوبلاست ، ماده زمینه‌ای بی‌شکل را می‌سازند و خود به استئوسیت تبدیل می‌شوند برخی دیگر به صورت سلولهای اجدادی استخوان باقی می‌مانند.


 

استئوبلاستها

سلولهایی هستند چند ضلعی با آنزیم فسفاتاز قلیایی فراوان و هسته‌ای که در خارج از مرکز سلول قرار دارد. این سلولها در محلی که فعالیت سازندگی زیاد است فراوان‌اند و دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی هستند. این دو نشان دهنده فعالیتهای ترشحی‌اند. به همین دلیل حبابهای ترشحی بسیاری در این سلولها دیده می‌شود. هنگام فعالیت ، تعدادی از استئوبلاستها به صورت سلولهای اجدادی استخوان ذخیره می‌شوند. اینها با وجود آنزیم فسفاتاز قلیایی ، قادرند ماده زمینه‌ای بسازند و به همین دلیل سلولهای سازنده خوانده می‌شوند. هنگام فعالیت مکعبی شکل و بازوفیلی وهنگام استراحت ، پهن و اسیدوفیلی هستند.

استئوکلاستها

استئوکلاستها از مونوسیتهای خون تولید می‌شوند. استئوکلاستها مسئول تجزیه ماده زمینه استخوان در هنگام استخوان سازی هستند. نقش استئوکلاستها عکس استئوبلاستهاست به همین دلیل سلولهای مخرب نامیده می‌شوند. این سلولها ، ابتدا ماده زمینه‌ای بی‌شکل و سپس کلاژن را تجزیه می‌کنند. استئوکلاستها معمولا سلولهایی غول آسا با سیتوپلاسم وسیع‌اند و تعداد 6 تا 50 هسته دارند.

استئوکلاستهای جوان تک هسته‌ای بوده و در هنگام فعالیت بازوفیلی و هنگام استراحت اسیدوفیلی هستند. با وجود اسید فسفاتاز دراستئوکلاستها این سلولها می‌توانند ماده زمینه‌ای را تجزیه کنند. به علاوه هنگامی که میزان کلسیم خون به علت عمل هورمون تیروکسین و پاراتورمون کاهش می‌یابد، استئوکلاست کلسیم را از استخوان می‌گیرد و به جریان خون می‌فرستد. استئوکلاستها نزدیک سطح استخوان از حفره‌ای از ماده استخوانی در حال تخریب قرار دارند.


 

 

انواع استخوانها

از نظر تشریحی ، دونوع استخوان در بدن وجود دارد: استخوانهای دراز و استخوانهای پهن. استخوانهای دراز معمولا دارای بافت استخوانی متراکم ، و استخوانهای پهن دارای بافت اسفنجی هستند.

استخوان متراکم

استخوان متراکم دارای یک حفره مرکزی به نام مغز استخوان است که با آندوستئوم پوشیده شده است. در پیرامون استخوان ، پرده ضریع قرار دارد که کل استخوان را حفاظت می‌کند. بین ضریع و مغز استخوان سیستمهای هاورس قرار گرفته‌اند.

·         مغز استخوان: مغز استخوان بافتی نرم ، پر از رگهای خونی و بافت شبکه‌ای است. بر روی این داربست سلولهای مادر خون یعنی همو سیتوبلاستها قرار دارند. سرخرگ ، که از ضریع و سیستمهای هاورس می‌گذرد، وارد مغز استخوان می‌شود و سرخرگچه را می‌سازد. سرخرگچه انشعاب می‌یابد و مویرگها را می‌سازد. مویرگها در راه بازگشت بهم می‌پیوندند و سیاهرگچه را ایجاد می‌کنند و از اتصال سیاهرگچه‌ها ، سیاهرگ بوجود می‌آید مویرگهای مغز استخوان از نوع سینوزوئیدی هستند.

·         آندوستئوم: آندوستئوم پوشش حفره‌هاست. سلولهای آن پهن و همانند سلولهای اجدادی استخوان است.

·         ضریع: ضریع بیرونی‌ترین پرده استخوان است. این پرده شامل دو لایه است: لایه بیرونی شامل کلاژن I و فیبروبلاست و لایه درونی دارای مزانشیم و سلولهای پهن است. کلاژن رشته‌هایی به نام رشته‌های شارپی به درون می‌فرستد تا سیستمهای هاورس را به شکل منظم و متصل بهم حفظ کند. مزانشیم در مواقع ضروری سلولهای اجدادی استخوان را می‌سازد و سپس استئوبلاستها از تغییر این سلولها بوجود می‌آیِند تا استخوان سازی صورت گیرد.

·         سیستمهای هاورس: این سیستم یک مجرای مرکزی به نام مجرای هاورس دارد. در اطراف آن تیغه‌های استخوان به صورت دوایر متحدالمرکز قرار گرفته‌اند. بر روی تیغه‌های استخوانی ، در فواصل منظم ، استئوسیتها قرار دارند. رگهای خونی و اعصاب از مجاری هاورس می‌گذرند. معمولا تعدادی مجاری عرضی وجود دارند که رگها و اعصاب از طریق آنها از ضریع به مجاری هاورس و سپس به مغز استخوان می‌رسند.

این مجاری به نام مجاری ولکمن خوانده می‌شوند. تفاوت اصلی و مهم بین ضریع و پری کندریوم ، عبور رگهای خونی و اعصاب ضریع است، یعنی رگهای و اعصاب تا مغز استخوان نفوذ می‌کنند در حالی که غضروف فقط تا پری کندریوم پیش می‌روند. در زیر ضریع بینابینی سیستمهای هاورس و پیرامون آندوستئوم ، سیستمهای هاورس ناقصی دیده می‌شوند که به ترتیب به نام سیستمهای پریوستئمی ، سیستمهای بینابینی و سیستمهای آندوستئومی خوانده می‌شوند.



 

 

استخوان اسفنجی

استخوانهای اسفنجی دارای حفره‌های کوچک و بزرگ و سیستمهای هاورس ناقص هستند. پیرامون حفره‌ها ، آندوستئوم و درون آنها ، رگها و مغز استخوان قرار دارد. نظم خاصی که در سیستمهای هاورس استخوان متراکم وجود دارد در استخوان اسفنجی دیده نمی‌شود. پیرامون استخوان اسفنجی صفحه نازکی از استخوان متراکم قرار دارد.

استخوان سازی

در دوران زندگی یک فرد ، ابتدا استخوان سازی بر تخریب استخوان برتری دارد (دوره جنینی). در اواسط عمر ، استخوان سازی و تخریب متعادل است در اواخر عمر ، تخریب بر استخوان سازی برتری دارد. بطور کلی استخوان سازی بر دو نوع است: استخوان سازی اولیه یا جنینی و استخوان ‌سازی ثانویه یا پس از تولد. استخوان‌ سازی اولیه یا جنینی بر حسب نوع استخوانها بر دو نوع است. استخوان سازی غشایی و استخوان سازی درون غضروفی.

استخوان سازی درون غشایی در استخوانهای پهن رخ می‌دهد. به این طریق که مزانشیم تکثیر می‌یابد و پر از رگهای خونی می‌شود سپس به استئوبلاست تمایز می‌یابد. استئوبلاست با ساختن ماده زمینه‌ای و تبدیل شدن به استئوسیت ، استخوان را می‌سازد. استخوان سازی درون غضروف در استخوانهای دراز رخ می دهد. ابتدا مزانشیم غضروف را می سازد، سپس غضروف به استخوان تبدیل می شود یعنی پری کندریوم اطراف غضروف به ضریع مبدل می‌گردد. رگهای خونی از ضریع به درون غضروف نفوذ کرده کندروسیتها را تخریب می‌کنند.


شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

بافت استخوانی

 

 

استخوان یکی از سخت‌ترین انواع بافت پیوندی است. سختی آن بیشتر به یک ماده پلاستیکی شباهت دارد تا به یک سنگ. زیرا کاهش کلسیم آن را نرم می‌کند و کاتیونهایی نظیر سرب ، استرانسیم و رادیم جانشین کلسیم می‌شوند و سختی استخوان را از بین می‌برند. استخوان نظیر دیگر بافتهای پیوندی ، شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد.

ساختار استخوان

استخوان شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد. ماده زمینه‌ای بی‌شکل شامل مواد کانی نظیر فسفات و کربنات کلسیم و منیزیم ، یون سیترات ، یون فلوراید ، سدیم و پتاسیم است. مواد آلی شامل کندروآتین سولفات C و Aو پروتئینی به نام استئوموکوئید و مواد آلی دیگری است که عبارتند از: استئونکتین ، که بلورهای کانی را به کلاژن وصل می‌کنند. استئوکلسین که کلسیم را به خود می‌بندد. سیالوپروتئین و پروتئین شکل دهنده استخوان.

 




ماده شکل‌دار آن ، کلاژن I است. کلاژن به صورت یک هسته مرکزی است که مواد کانی بر روی آن رسوب کرده‌اند. کل این ترکیبات بلورهای هیدروکسی آپاتیت را تولید می‌کنند. هیدروکسی آپاتیت تیغه‌های استخوانی را به شکل دوایر متحدالمرکز می‌سازد. علاوه بر اینها ماده سومی بنام سیمان وجود دارد که اولا رشته‌های کلاژن را به یکدیگر می‌چسباند، ثانیا سیستمهای هاورسی را به یکدیگر متصل می‌کند و شکل منظمی به آنها می‌دهد. سلولهای بافت استخوانی بر چهار نوع‌اند که همزمان قابل رویت نیستند.

سلولهای بافت استخوانی

استئوسیتها

این سلولها ستاره‌ای شکل‌اند و دو هسته بیضی و پر از کروماتین دارند. هر استئوسیت در پیرامون خود لاکونا دارد. برای جلوگیری از مرگ سلولی ، استئوسیتها توسط زواید بسیار ظریف سیتوپلاسمی به یکدیگر مرتبط هستند. استئوسیتهایی که در نواحی عمیق یا پیر بافت استخوانی قرار دارند دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی کمتری هستند. تا زمانی که صدمه‌ای به استخوان وارد نشود، استئوسیتها تقسیم نمی‌شوند. با ایجاد ضایعه ، تقسیمات سلولها آغاز می‌شود. تعدادی از آنها به صورت استئوبلاست ، ماده زمینه‌ای بی‌شکل را می‌سازند و خود به استئوسیت تبدیل می‌شوند برخی دیگر به صورت سلولهای اجدادی استخوان باقی می‌مانند.


 

استئوبلاستها

سلولهایی هستند چند ضلعی با آنزیم فسفاتاز قلیایی فراوان و هسته‌ای که در خارج از مرکز سلول قرار دارد. این سلولها در محلی که فعالیت سازندگی زیاد است فراوان‌اند و دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی هستند. این دو نشان دهنده فعالیتهای ترشحی‌اند. به همین دلیل حبابهای ترشحی بسیاری در این سلولها دیده می‌شود. هنگام فعالیت ، تعدادی از استئوبلاستها به صورت سلولهای اجدادی استخوان ذخیره می‌شوند. اینها با وجود آنزیم فسفاتاز قلیایی ، قادرند ماده زمینه‌ای بسازند و به همین دلیل سلولهای سازنده خوانده می‌شوند. هنگام فعالیت مکعبی شکل و بازوفیلی وهنگام استراحت ، پهن و اسیدوفیلی هستند.

استئوکلاستها

استئوکلاستها از مونوسیتهای خون تولید می‌شوند. استئوکلاستها مسئول تجزیه ماده زمینه استخوان در هنگام استخوان سازی هستند. نقش استئوکلاستها عکس استئوبلاستهاست به همین دلیل سلولهای مخرب نامیده می‌شوند. این سلولها ، ابتدا ماده زمینه‌ای بی‌شکل و سپس کلاژن را تجزیه می‌کنند. استئوکلاستها معمولا سلولهایی غول آسا با سیتوپلاسم وسیع‌اند و تعداد 6 تا 50 هسته دارند.

استئوکلاستهای جوان تک هسته‌ای بوده و در هنگام فعالیت بازوفیلی و هنگام استراحت اسیدوفیلی هستند. با وجود اسید فسفاتاز دراستئوکلاستها این سلولها می‌توانند ماده زمینه‌ای را تجزیه کنند. به علاوه هنگامی که میزان کلسیم خون به علت عمل هورمون تیروکسین و پاراتورمون کاهش می‌یابد، استئوکلاست کلسیم را از استخوان می‌گیرد و به جریان خون می‌فرستد. استئوکلاستها نزدیک سطح استخوان از حفره‌ای از ماده استخوانی در حال تخریب قرار دارند.


 

 

انواع استخوانها

از نظر تشریحی ، دونوع استخوان در بدن وجود دارد: استخوانهای دراز و استخوانهای پهن. استخوانهای دراز معمولا دارای بافت استخوانی متراکم ، و استخوانهای پهن دارای بافت اسفنجی هستند.

استخوان متراکم

استخوان متراکم دارای یک حفره مرکزی به نام مغز استخوان است که با آندوستئوم پوشیده شده است. در پیرامون استخوان ، پرده ضریع قرار دارد که کل استخوان را حفاظت می‌کند. بین ضریع و مغز استخوان سیستمهای هاورس قرار گرفته‌اند.

·         مغز استخوان: مغز استخوان بافتی نرم ، پر از رگهای خونی و بافت شبکه‌ای است. بر روی این داربست سلولهای مادر خون یعنی همو سیتوبلاستها قرار دارند. سرخرگ ، که از ضریع و سیستمهای هاورس می‌گذرد، وارد مغز استخوان می‌شود و سرخرگچه را می‌سازد. سرخرگچه انشعاب می‌یابد و مویرگها را می‌سازد. مویرگها در راه بازگشت بهم می‌پیوندند و سیاهرگچه را ایجاد می‌کنند و از اتصال سیاهرگچه‌ها ، سیاهرگ بوجود می‌آید مویرگهای مغز استخوان از نوع سینوزوئیدی هستند.

·         آندوستئوم: آندوستئوم پوشش حفره‌هاست. سلولهای آن پهن و همانند سلولهای اجدادی استخوان است.

·         ضریع: ضریع بیرونی‌ترین پرده استخوان است. این پرده شامل دو لایه است: لایه بیرونی شامل کلاژن I و فیبروبلاست و لایه درونی دارای مزانشیم و سلولهای پهن است. کلاژن رشته‌هایی به نام رشته‌های شارپی به درون می‌فرستد تا سیستمهای هاورس را به شکل منظم و متصل بهم حفظ کند. مزانشیم در مواقع ضروری سلولهای اجدادی استخوان را می‌سازد و سپس استئوبلاستها از تغییر این سلولها بوجود می‌آیِند تا استخوان سازی صورت گیرد.

·         سیستمهای هاورس: این سیستم یک مجرای مرکزی به نام مجرای هاورس دارد. در اطراف آن تیغه‌های استخوان به صورت دوایر متحدالمرکز قرار گرفته‌اند. بر روی تیغه‌های استخوانی ، در فواصل منظم ، استئوسیتها قرار دارند. رگهای خونی و اعصاب از مجاری هاورس می‌گذرند. معمولا تعدادی مجاری عرضی وجود دارند که رگها و اعصاب از طریق آنها از ضریع به مجاری هاورس و سپس به مغز استخوان می‌رسند.

این مجاری به نام مجاری ولکمن خوانده می‌شوند. تفاوت اصلی و مهم بین ضریع و پری کندریوم ، عبور رگهای خونی و اعصاب ضریع است، یعنی رگهای و اعصاب تا مغز استخوان نفوذ می‌کنند در حالی که غضروف فقط تا پری کندریوم پیش می‌روند. در زیر ضریع بینابینی سیستمهای هاورس و پیرامون آندوستئوم ، سیستمهای هاورس ناقصی دیده می‌شوند که به ترتیب به نام سیستمهای پریوستئمی ، سیستمهای بینابینی و سیستمهای آندوستئومی خوانده می‌شوند.



 

 

استخوان اسفنجی

استخوانهای اسفنجی دارای حفره‌های کوچک و بزرگ و سیستمهای هاورس ناقص هستند. پیرامون حفره‌ها ، آندوستئوم و درون آنها ، رگها و مغز استخوان قرار دارد. نظم خاصی که در سیستمهای هاورس استخوان متراکم وجود دارد در استخوان اسفنجی دیده نمی‌شود. پیرامون استخوان اسفنجی صفحه نازکی از استخوان متراکم قرار دارد.

استخوان سازی

در دوران زندگی یک فرد ، ابتدا استخوان سازی بر تخریب استخوان برتری دارد (دوره جنینی). در اواسط عمر ، استخوان سازی و تخریب متعادل است در اواخر عمر ، تخریب بر استخوان سازی برتری دارد. بطور کلی استخوان سازی بر دو نوع است: استخوان سازی اولیه یا جنینی و استخوان ‌سازی ثانویه یا پس از تولد. استخوان‌ سازی اولیه یا جنینی بر حسب نوع استخوانها بر دو نوع است. استخوان سازی غشایی و استخوان سازی درون غضروفی.

استخوان سازی درون غشایی در استخوانهای پهن رخ می‌دهد. به این طریق که مزانشیم تکثیر می‌یابد و پر از رگهای خونی می‌شود سپس به استئوبلاست تمایز می‌یابد. استئوبلاست با ساختن ماده زمینه‌ای و تبدیل شدن به استئوسیت ، استخوان را می‌سازد. استخوان سازی درون غضروف در استخوانهای دراز رخ می دهد. ابتدا مزانشیم غضروف را می سازد، سپس غضروف به استخوان تبدیل می شود یعنی پری کندریوم اطراف غضروف به ضریع مبدل می‌گردد. رگهای خونی از ضریع به درون غضروف نفوذ کرده کندروسیتها را تخریب می‌کنند.


شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

بافت استخوانی

 

 

استخوان یکی از سخت‌ترین انواع بافت پیوندی است. سختی آن بیشتر به یک ماده پلاستیکی شباهت دارد تا به یک سنگ. زیرا کاهش کلسیم آن را نرم می‌کند و کاتیونهایی نظیر سرب ، استرانسیم و رادیم جانشین کلسیم می‌شوند و سختی استخوان را از بین می‌برند. استخوان نظیر دیگر بافتهای پیوندی ، شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد.

ساختار استخوان

استخوان شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد. ماده زمینه‌ای بی‌شکل شامل مواد کانی نظیر فسفات و کربنات کلسیم و منیزیم ، یون سیترات ، یون فلوراید ، سدیم و پتاسیم است. مواد آلی شامل کندروآتین سولفات C و Aو پروتئینی به نام استئوموکوئید و مواد آلی دیگری است که عبارتند از: استئونکتین ، که بلورهای کانی را به کلاژن وصل می‌کنند. استئوکلسین که کلسیم را به خود می‌بندد. سیالوپروتئین و پروتئین شکل دهنده استخوان.

 




ماده شکل‌دار آن ، کلاژن I است. کلاژن به صورت یک هسته مرکزی است که مواد کانی بر روی آن رسوب کرده‌اند. کل این ترکیبات بلورهای هیدروکسی آپاتیت را تولید می‌کنند. هیدروکسی آپاتیت تیغه‌های استخوانی را به شکل دوایر متحدالمرکز می‌سازد. علاوه بر اینها ماده سومی بنام سیمان وجود دارد که اولا رشته‌های کلاژن را به یکدیگر می‌چسباند، ثانیا سیستمهای هاورسی را به یکدیگر متصل می‌کند و شکل منظمی به آنها می‌دهد. سلولهای بافت استخوانی بر چهار نوع‌اند که همزمان قابل رویت نیستند.

سلولهای بافت استخوانی

استئوسیتها

این سلولها ستاره‌ای شکل‌اند و دو هسته بیضی و پر از کروماتین دارند. هر استئوسیت در پیرامون خود لاکونا دارد. برای جلوگیری از مرگ سلولی ، استئوسیتها توسط زواید بسیار ظریف سیتوپلاسمی به یکدیگر مرتبط هستند. استئوسیتهایی که در نواحی عمیق یا پیر بافت استخوانی قرار دارند دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی کمتری هستند. تا زمانی که صدمه‌ای به استخوان وارد نشود، استئوسیتها تقسیم نمی‌شوند. با ایجاد ضایعه ، تقسیمات سلولها آغاز می‌شود. تعدادی از آنها به صورت استئوبلاست ، ماده زمینه‌ای بی‌شکل را می‌سازند و خود به استئوسیت تبدیل می‌شوند برخی دیگر به صورت سلولهای اجدادی استخوان باقی می‌مانند.


 

استئوبلاستها

سلولهایی هستند چند ضلعی با آنزیم فسفاتاز قلیایی فراوان و هسته‌ای که در خارج از مرکز سلول قرار دارد. این سلولها در محلی که فعالیت سازندگی زیاد است فراوان‌اند و دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی هستند. این دو نشان دهنده فعالیتهای ترشحی‌اند. به همین دلیل حبابهای ترشحی بسیاری در این سلولها دیده می‌شود. هنگام فعالیت ، تعدادی از استئوبلاستها به صورت سلولهای اجدادی استخوان ذخیره می‌شوند. اینها با وجود آنزیم فسفاتاز قلیایی ، قادرند ماده زمینه‌ای بسازند و به همین دلیل سلولهای سازنده خوانده می‌شوند. هنگام فعالیت مکعبی شکل و بازوفیلی وهنگام استراحت ، پهن و اسیدوفیلی هستند.

استئوکلاستها

استئوکلاستها از مونوسیتهای خون تولید می‌شوند. استئوکلاستها مسئول تجزیه ماده زمینه استخوان در هنگام استخوان سازی هستند. نقش استئوکلاستها عکس استئوبلاستهاست به همین دلیل سلولهای مخرب نامیده می‌شوند. این سلولها ، ابتدا ماده زمینه‌ای بی‌شکل و سپس کلاژن را تجزیه می‌کنند. استئوکلاستها معمولا سلولهایی غول آسا با سیتوپلاسم وسیع‌اند و تعداد 6 تا 50 هسته دارند.

استئوکلاستهای جوان تک هسته‌ای بوده و در هنگام فعالیت بازوفیلی و هنگام استراحت اسیدوفیلی هستند. با وجود اسید فسفاتاز دراستئوکلاستها این سلولها می‌توانند ماده زمینه‌ای را تجزیه کنند. به علاوه هنگامی که میزان کلسیم خون به علت عمل هورمون تیروکسین و پاراتورمون کاهش می‌یابد، استئوکلاست کلسیم را از استخوان می‌گیرد و به جریان خون می‌فرستد. استئوکلاستها نزدیک سطح استخوان از حفره‌ای از ماده استخوانی در حال تخریب قرار دارند.


 

 

انواع استخوانها

از نظر تشریحی ، دونوع استخوان در بدن وجود دارد: استخوانهای دراز و استخوانهای پهن. استخوانهای دراز معمولا دارای بافت استخوانی متراکم ، و استخوانهای پهن دارای بافت اسفنجی هستند.

استخوان متراکم

استخوان متراکم دارای یک حفره مرکزی به نام مغز استخوان است که با آندوستئوم پوشیده شده است. در پیرامون استخوان ، پرده ضریع قرار دارد که کل استخوان را حفاظت می‌کند. بین ضریع و مغز استخوان سیستمهای هاورس قرار گرفته‌اند.

·         مغز استخوان: مغز استخوان بافتی نرم ، پر از رگهای خونی و بافت شبکه‌ای است. بر روی این داربست سلولهای مادر خون یعنی همو سیتوبلاستها قرار دارند. سرخرگ ، که از ضریع و سیستمهای هاورس می‌گذرد، وارد مغز استخوان می‌شود و سرخرگچه را می‌سازد. سرخرگچه انشعاب می‌یابد و مویرگها را می‌سازد. مویرگها در راه بازگشت بهم می‌پیوندند و سیاهرگچه را ایجاد می‌کنند و از اتصال سیاهرگچه‌ها ، سیاهرگ بوجود می‌آید مویرگهای مغز استخوان از نوع سینوزوئیدی هستند.

·         آندوستئوم: آندوستئوم پوشش حفره‌هاست. سلولهای آن پهن و همانند سلولهای اجدادی استخوان است.

·         ضریع: ضریع بیرونی‌ترین پرده استخوان است. این پرده شامل دو لایه است: لایه بیرونی شامل کلاژن I و فیبروبلاست و لایه درونی دارای مزانشیم و سلولهای پهن است. کلاژن رشته‌هایی به نام رشته‌های شارپی به درون می‌فرستد تا سیستمهای هاورس را به شکل منظم و متصل بهم حفظ کند. مزانشیم در مواقع ضروری سلولهای اجدادی استخوان را می‌سازد و سپس استئوبلاستها از تغییر این سلولها بوجود می‌آیِند تا استخوان سازی صورت گیرد.

·         سیستمهای هاورس: این سیستم یک مجرای مرکزی به نام مجرای هاورس دارد. در اطراف آن تیغه‌های استخوان به صورت دوایر متحدالمرکز قرار گرفته‌اند. بر روی تیغه‌های استخوانی ، در فواصل منظم ، استئوسیتها قرار دارند. رگهای خونی و اعصاب از مجاری هاورس می‌گذرند. معمولا تعدادی مجاری عرضی وجود دارند که رگها و اعصاب از طریق آنها از ضریع به مجاری هاورس و سپس به مغز استخوان می‌رسند.

این مجاری به نام مجاری ولکمن خوانده می‌شوند. تفاوت اصلی و مهم بین ضریع و پری کندریوم ، عبور رگهای خونی و اعصاب ضریع است، یعنی رگهای و اعصاب تا مغز استخوان نفوذ می‌کنند در حالی که غضروف فقط تا پری کندریوم پیش می‌روند. در زیر ضریع بینابینی سیستمهای هاورس و پیرامون آندوستئوم ، سیستمهای هاورس ناقصی دیده می‌شوند که به ترتیب به نام سیستمهای پریوستئمی ، سیستمهای بینابینی و سیستمهای آندوستئومی خوانده می‌شوند.



 

 

استخوان اسفنجی

استخوانهای اسفنجی دارای حفره‌های کوچک و بزرگ و سیستمهای هاورس ناقص هستند. پیرامون حفره‌ها ، آندوستئوم و درون آنها ، رگها و مغز استخوان قرار دارد. نظم خاصی که در سیستمهای هاورس استخوان متراکم وجود دارد در استخوان اسفنجی دیده نمی‌شود. پیرامون استخوان اسفنجی صفحه نازکی از استخوان متراکم قرار دارد.

استخوان سازی

در دوران زندگی یک فرد ، ابتدا استخوان سازی بر تخریب استخوان برتری دارد (دوره جنینی). در اواسط عمر ، استخوان سازی و تخریب متعادل است در اواخر عمر ، تخریب بر استخوان سازی برتری دارد. بطور کلی استخوان سازی بر دو نوع است: استخوان سازی اولیه یا جنینی و استخوان ‌سازی ثانویه یا پس از تولد. استخوان‌ سازی اولیه یا جنینی بر حسب نوع استخوانها بر دو نوع است. استخوان سازی غشایی و استخوان سازی درون غضروفی.

استخوان سازی درون غشایی در استخوانهای پهن رخ می‌دهد. به این طریق که مزانشیم تکثیر می‌یابد و پر از رگهای خونی می‌شود سپس به استئوبلاست تمایز می‌یابد. استئوبلاست با ساختن ماده زمینه‌ای و تبدیل شدن به استئوسیت ، استخوان را می‌سازد. استخوان سازی درون غضروف در استخوانهای دراز رخ می دهد. ابتدا مزانشیم غضروف را می سازد، سپس غضروف به استخوان تبدیل می شود یعنی پری کندریوم اطراف غضروف به ضریع مبدل می‌گردد. رگهای خونی از ضریع به درون غضروف نفوذ کرده کندروسیتها را تخریب می‌کنند.


شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 16:11 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

 

اینکه بدانیم واقعاً بیماریم یا خیر، کار راحتی نیست. برخی افراد ممکن است بیماری خاصی نداشته و سالم باشند، اما در کل، احساس خوبی نداشته باشند. برخی دیگر ممکن است احساس کنند که سالمند و هیچ مشکلی ندارند؛ اما مثلاً مبتلا به فشار خون بالا باشند که خود در نهایت، می‌تواند سبب حملات قلبی و سکته شود. مطالعه در مورد انواع بیماریها را علم پاتولوژی می‌نامند. مطالعه گسترده‌تر در مورد انواع بیماریها و همچنین روش درمان هر کدام را علم پزشکی می‌نامند.

تعاریف بیماری

بیماری، هر نوع وضعیت غیر عادی در بدن (جسم) یا روان است که سبب بروز ناراحتی، عملکرد بد و یا نگرانی خود فرد مبتلا یا اطرافیان او می‌شود. گاهی از این واژه برای انواع جراحات، معلولیتها، ناهنجاریها، علائم بیماری، رفتارهای انحرافی یا حالتهای غیر معمول در عملکرد یا رفتار استفاده می‌کنند.

دیدگاه زیست شناسی

در زیست شناسی، هر نوع حالت غیر عادی در موجود زنده که عملکرد بدن او را مختل کند، بیماری نام دارد. گاهی از این واژه برای بیان حالتهای غیرعادی، نگران کننده یا عملکرد بد در حوزه‌های دیگر نیز استفاده می‌کنند؛ مثل بیماری جامعه.

دیدگاه پزشکی قدیم و جدید

در پزشکی قدیم، هر بیماری عامل مشخصی دارد و همراه با علائم و نشانه‌های خاصی بروز می‌کند و هر بیماری علائم خاص خود را دارد. ولی امروزه وجود یک حالت خاص در فرد و بیماری نامیدن آن حالت، کاملاً به دید افراد اجتماع بستگی دارد. برای مثال، ظرف 40 سال اخیر در آمریکای شمالی، افرادی که قد کوتاه بوده و یا چاق می‌باشند، بیمار محسوب شده و باید درمان شوند. ممکن است یک حالت خاص را در جایی یا در دوره زمانی خاصی بیماری بنامیم؛ اما در مکان یا زمان دیگر مسئله بدین شکل نباشد. مثلاً در جامعه آمریکا، امروزه ناهنجاری بی‌اعتنایی به قصد نشان دادن مخالفت، نوعی بیماری محسوب می‌شود؛ در حالی که در برخی جوامع یا در همین جامعه تا چند وقت پیش، چنین ناهنجاری را بیماری به حساب نمی‌آوردند.


 

تاریخچه بیماری

از همان زمانی که بشر روی زمین زندگی می‌کرد،‌ بیماری هم وجود داشت و او با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. گاهی بر آن غلبه می‌کرد و زمانی مغلوب آن می‌شد و از پای در می‌آمد. اما همیشه در این فکر بود که چگونه با بیماریها و مشکلات ناشی از آن مقابله کند و طول عمر خود را افزایش دهد. در 600 تا 700 سال پیش، بیشتر مردم در جوانی فوت می‌کردند و از بین می‌رفتند. در آن زمان، بیشترین علت مرگ و میر را بیماریها تشکیل می‌داد و گاهی هم پرت شدن از ارتفاعات، مار گزیدگی یا غرق شدن در رودخانه باعث مرگ انسانها می‌شد. تاریخ نویسان عقیده دارند که ویروس آبله از دوران کشاورزی بین انسانها وجود داشته است. با این حساب بیماری آبله از ده هزار سال پیش از میلاد مسیح وجود داشته است.

انسان همیشه در فکر مهارکردن و مقابله با بیماری بود و در هر زمان، با توجه به علم و دانش خود راههایی برای مبارزه با بیماری انتخاب می‌کرد. ابتدا انسان برگ و ریشه‌ گیاهان را به صورت جوشانده یا دم کرده یا خشک شده مصرف می‌کرد و یا روی زخمها قرار می‌داد و گاهی با افزودن روغنهای طبیعی مثل پیه،‌ دنبه یا کره به آنها، مرهمی درست می‌کرد و روی زخمها یا محل آسیب دیده می‌گذاشت. هنوز هم در بعضی جاها این درمانها مورد استفاده قرار می‌گیرد و مواردی از آنها از نظر علمی تأئید شده است. در سیصد سال پیش از میلاد مسیح، دانشمندان فهمیده بودند افرادی که از بیماری آبله شفا می‌یابند، برای بار دیگر به آن مبتلا نمی‌شوند. در نتیجه تلاش می‌کردند که بیماری را به طور سبک در افراد ایجاد کنند تا هم خیلی زود بهبود یابند و هم از هجوم دوباره‌ آن در امان باشند.

رده‌بندی بیماریها

بیماریهای مسری

یکی از وسیعترین گروه بیماریها، بیماریهای مسری هستند که عوامل بیماری زا مثل باکتری، قارچ، ویروس، انگل و ... مسبب این دسته از بیماریها می‌باشند. بیماریهای انگلی جزو بیماریهای مسری نیستند؛ اما بیشتر با این دسته از بیماریها مرتبطند. بیماریهای انگلی را پروتوزوآ و کرم ایجاد می‌کند. از جمله بیماریهای مسری عبارتند از: آنفلوانزا، مالاریا، وبا، حصبه، اسهال خونی، سرخک، آبله مرغان‌، طاعون، سل، بیماریهای مقاربتی، ایدز، سارس (ناهنجاری شدید دستگاه تنفسی)، هپاتیت (یرقان) و ... .

بیماریهای ژنتیکی

بیماریهای ژنتیکی، دسته دیگری هستند که به دلیل حضور یا عدم حضور یک ژن خاص در DNA، ایجاد می‌شوند. از جمله بیماریهای ژنتیکی عبارتند از: هموفیلی، کم خونی، تالاسمی، سندرم داون، کور رنگی، شب کوری و ... .

بیماریهای سمی

بیماریهای سمی به دلیل مواجه شدن با مواد سمی موجود در طبیعت حادث می‌شوند. مثل مسمومیت دارویی، مسمومیت غذایی، مار گزیدگی، زنبور گزیدگی و ... .

بیماریهای ناشی از سوء تغذیه

این بیماریها به دلیل فقدان یا کمبود مواد مغذی در رژیم غذایی افراد بوجود می‌آید. بیماریهای بری بری، اسکوروی، راشیتیسم (نرمی استخوان)، کم خونی ناشی از فقر آهن، پوکی استخوان و ... از جمله بیماریهای ناشی از سوء تغذیه هستند.

بیماریهای خودایمنی

بیماریهای ناشی از عملکرد غیر عادی سیستم ایمنی، به دلیل حمله دستگاه ایمنی بدن به بافتهای خود بدن اتفاق می‌افتد. اسکلرودرما ، سفت شدگی بافتها و ... از این دسته‌اند.

بیماریهای روانی

بیماریهایی هم وجود دارند که صرفاً زاییده افکار و عقاید شخصی هستند، مثل پاره‌ای از بیماریهای روانی. عمده ناهنجاریهای عصبی و بیماریهای روانی عبارتند از: اسکیزوفرنی، ناهنجاری دو قطبی، افسردگی بالینی، ناهنجاری در عمل بلع، جنون، افسردگی پس از زایمان، اضطراب و ... .

بیماریهایی با علل ناشناخته

بیماریهای بسیاری هم وجود دارند که عامل آنها هنوز ناشناخته است. آلزایمر، سرطان‌، ناهنجاری خستگی مزمن و ... از این رده‌ هستند.

سایر بیماریها

جراحات، آسیب دیدگی، معلولیت‌ها، ناقص الخلقه بودن، سکته، عیوب چشم ( نزدیک بینی و دوربینی چشم، آب مروارید)، آرتروز و ... از جمله بیماریهایی هستند که خارج از رده‌بندی اخیر هستند.

 

شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 16:11 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

 

اینکه بدانیم واقعاً بیماریم یا خیر، کار راحتی نیست. برخی افراد ممکن است بیماری خاصی نداشته و سالم باشند، اما در کل، احساس خوبی نداشته باشند. برخی دیگر ممکن است احساس کنند که سالمند و هیچ مشکلی ندارند؛ اما مثلاً مبتلا به فشار خون بالا باشند که خود در نهایت، می‌تواند سبب حملات قلبی و سکته شود. مطالعه در مورد انواع بیماریها را علم پاتولوژی می‌نامند. مطالعه گسترده‌تر در مورد انواع بیماریها و همچنین روش درمان هر کدام را علم پزشکی می‌نامند.

تعاریف بیماری

بیماری، هر نوع وضعیت غیر عادی در بدن (جسم) یا روان است که سبب بروز ناراحتی، عملکرد بد و یا نگرانی خود فرد مبتلا یا اطرافیان او می‌شود. گاهی از این واژه برای انواع جراحات، معلولیتها، ناهنجاریها، علائم بیماری، رفتارهای انحرافی یا حالتهای غیر معمول در عملکرد یا رفتار استفاده می‌کنند.

دیدگاه زیست شناسی

در زیست شناسی، هر نوع حالت غیر عادی در موجود زنده که عملکرد بدن او را مختل کند، بیماری نام دارد. گاهی از این واژه برای بیان حالتهای غیرعادی، نگران کننده یا عملکرد بد در حوزه‌های دیگر نیز استفاده می‌کنند؛ مثل بیماری جامعه.

دیدگاه پزشکی قدیم و جدید

در پزشکی قدیم، هر بیماری عامل مشخصی دارد و همراه با علائم و نشانه‌های خاصی بروز می‌کند و هر بیماری علائم خاص خود را دارد. ولی امروزه وجود یک حالت خاص در فرد و بیماری نامیدن آن حالت، کاملاً به دید افراد اجتماع بستگی دارد. برای مثال، ظرف 40 سال اخیر در آمریکای شمالی، افرادی که قد کوتاه بوده و یا چاق می‌باشند، بیمار محسوب شده و باید درمان شوند. ممکن است یک حالت خاص را در جایی یا در دوره زمانی خاصی بیماری بنامیم؛ اما در مکان یا زمان دیگر مسئله بدین شکل نباشد. مثلاً در جامعه آمریکا، امروزه ناهنجاری بی‌اعتنایی به قصد نشان دادن مخالفت، نوعی بیماری محسوب می‌شود؛ در حالی که در برخی جوامع یا در همین جامعه تا چند وقت پیش، چنین ناهنجاری را بیماری به حساب نمی‌آوردند.


 

تاریخچه بیماری

از همان زمانی که بشر روی زمین زندگی می‌کرد،‌ بیماری هم وجود داشت و او با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. گاهی بر آن غلبه می‌کرد و زمانی مغلوب آن می‌شد و از پای در می‌آمد. اما همیشه در این فکر بود که چگونه با بیماریها و مشکلات ناشی از آن مقابله کند و طول عمر خود را افزایش دهد. در 600 تا 700 سال پیش، بیشتر مردم در جوانی فوت می‌کردند و از بین می‌رفتند. در آن زمان، بیشترین علت مرگ و میر را بیماریها تشکیل می‌داد و گاهی هم پرت شدن از ارتفاعات، مار گزیدگی یا غرق شدن در رودخانه باعث مرگ انسانها می‌شد. تاریخ نویسان عقیده دارند که ویروس آبله از دوران کشاورزی بین انسانها وجود داشته است. با این حساب بیماری آبله از ده هزار سال پیش از میلاد مسیح وجود داشته است.

انسان همیشه در فکر مهارکردن و مقابله با بیماری بود و در هر زمان، با توجه به علم و دانش خود راههایی برای مبارزه با بیماری انتخاب می‌کرد. ابتدا انسان برگ و ریشه‌ گیاهان را به صورت جوشانده یا دم کرده یا خشک شده مصرف می‌کرد و یا روی زخمها قرار می‌داد و گاهی با افزودن روغنهای طبیعی مثل پیه،‌ دنبه یا کره به آنها، مرهمی درست می‌کرد و روی زخمها یا محل آسیب دیده می‌گذاشت. هنوز هم در بعضی جاها این درمانها مورد استفاده قرار می‌گیرد و مواردی از آنها از نظر علمی تأئید شده است. در سیصد سال پیش از میلاد مسیح، دانشمندان فهمیده بودند افرادی که از بیماری آبله شفا می‌یابند، برای بار دیگر به آن مبتلا نمی‌شوند. در نتیجه تلاش می‌کردند که بیماری را به طور سبک در افراد ایجاد کنند تا هم خیلی زود بهبود یابند و هم از هجوم دوباره‌ آن در امان باشند.

رده‌بندی بیماریها

بیماریهای مسری

یکی از وسیعترین گروه بیماریها، بیماریهای مسری هستند که عوامل بیماری زا مثل باکتری، قارچ، ویروس، انگل و ... مسبب این دسته از بیماریها می‌باشند. بیماریهای انگلی جزو بیماریهای مسری نیستند؛ اما بیشتر با این دسته از بیماریها مرتبطند. بیماریهای انگلی را پروتوزوآ و کرم ایجاد می‌کند. از جمله بیماریهای مسری عبارتند از: آنفلوانزا، مالاریا، وبا، حصبه، اسهال خونی، سرخک، آبله مرغان‌، طاعون، سل، بیماریهای مقاربتی، ایدز، سارس (ناهنجاری شدید دستگاه تنفسی)، هپاتیت (یرقان) و ... .

بیماریهای ژنتیکی

بیماریهای ژنتیکی، دسته دیگری هستند که به دلیل حضور یا عدم حضور یک ژن خاص در DNA، ایجاد می‌شوند. از جمله بیماریهای ژنتیکی عبارتند از: هموفیلی، کم خونی، تالاسمی، سندرم داون، کور رنگی، شب کوری و ... .

بیماریهای سمی

بیماریهای سمی به دلیل مواجه شدن با مواد سمی موجود در طبیعت حادث می‌شوند. مثل مسمومیت دارویی، مسمومیت غذایی، مار گزیدگی، زنبور گزیدگی و ... .

بیماریهای ناشی از سوء تغذیه

این بیماریها به دلیل فقدان یا کمبود مواد مغذی در رژیم غذایی افراد بوجود می‌آید. بیماریهای بری بری، اسکوروی، راشیتیسم (نرمی استخوان)، کم خونی ناشی از فقر آهن، پوکی استخوان و ... از جمله بیماریهای ناشی از سوء تغذیه هستند.

بیماریهای خودایمنی

بیماریهای ناشی از عملکرد غیر عادی سیستم ایمنی، به دلیل حمله دستگاه ایمنی بدن به بافتهای خود بدن اتفاق می‌افتد. اسکلرودرما ، سفت شدگی بافتها و ... از این دسته‌اند.

بیماریهای روانی

بیماریهایی هم وجود دارند که صرفاً زاییده افکار و عقاید شخصی هستند، مثل پاره‌ای از بیماریهای روانی. عمده ناهنجاریهای عصبی و بیماریهای روانی عبارتند از: اسکیزوفرنی، ناهنجاری دو قطبی، افسردگی بالینی، ناهنجاری در عمل بلع، جنون، افسردگی پس از زایمان، اضطراب و ... .

بیماریهایی با علل ناشناخته

بیماریهای بسیاری هم وجود دارند که عامل آنها هنوز ناشناخته است. آلزایمر، سرطان‌، ناهنجاری خستگی مزمن و ... از این رده‌ هستند.

سایر بیماریها

جراحات، آسیب دیدگی، معلولیت‌ها، ناقص الخلقه بودن، سکته، عیوب چشم ( نزدیک بینی و دوربینی چشم، آب مروارید)، آرتروز و ... از جمله بیماریهایی هستند که خارج از رده‌بندی اخیر هستند.

 

شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 16:2 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

 

آن دسته از نورونهای حرکتی که فعالیت عضلات صاف ، ترشح غدد ، ریتم قلب و در مجموع فعالیت ارگانهای احشایی را تنظیم می‌کنند تحت عنوان سیستم عصبی اتونوم شناخته می‌شوند. دستگاه عصبی اتونوم از تعداد زیادی گانگلیون اتونوم و دو نورون حرکتی در هر زنجیره به نام نورونهای پیش‌ گانگلیونی و پس گانگلیونی تشکیل شده است. نورنهای پیش گانگلیونی ، نورونهایی هستند که جسم سلولی آنها در سیستم عصبی مرکزی قرار گرفته و اکسون آنها برای سیناپس با نورون بعدی تا گانگلیون امتداد یافته است.

نورونهای پس گانگلیونی ، نورونهایی هستند که جسم سلولی آنها در گانگلیونی واقع شده و اکسون آنها تا ارگان عامل امتداد یافته و پایانه عصبی را تشکیل داده است. در نورون پیش گانگلیونی و پس گانگلیونی در محل گانگلیون با یکدیگر سیناپس می‌یابند. اعصاب حرکتی سیستم عصبی اتونوم از دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل شده است.

اعصاب سمپاتیک

در بخش سمپاتیک ، جسم سلولی نورون پیش گانگلیونی در شاخ جانبی (Lateral horn) نخاع قرار گرفته و اکسون آن به نام رشته پیش گانگلیونی پس از خروج از نخاع وارد گانگلیون سمپاتیک در مجاور مهره‌ها یا نزدیک احشا شده و با نورون پس گانگلیونی سیناپس حاصل می‌کند. اکسون نورون پس گانگلیونی به نام رشته پس گانگلیون به ارگان عامل ختم می‌‌گردد. در اعصاب سمپاتیک رشته پیش گانگلیونی معمولا کوتاه بوده رشته پس گانگلیونی بلند می‌باشد.

از آنجایی که اعصاب سمپاتیک در ناحیه سینه‌ای - کمری از نخاع خارج می‌شوند، به بخش سینه‌ای - کمری نیز موسوم هستند.در اعصاب سمپاتیک نوروترنسمیتر مترشحه از رشته پیش گانگلیونی استیل کولین و از رشته‌های پس گانگلیونی ، نوراپی‌نفرین می‌باشد (ماده‌ای که از بخش مرکزی غدد فوق کلیوی نیز ترشح می‌شود) و به همین دلیل اعصاب سمپاتیک را اعصاب آدرنرژیک نیز می‌نامند.

اعصاب پاراسمپاتیک

در بخش پاراسمپاتیک ، همانند بخش سمپاتیک ، جسم سلولی نورون پیش گانگلیون در شاخ جانبی نخاع قرار گرفته و اکسون آن به نام رشته پیش گانگلیونی وارد گانگلیون پاراسمپاتیک (معمولا در مجاورت یا دیواه ارگان عامل) شده و با نورون پس گانگلیونی سیناپس حاصل می‌کند. اکسون نورون پس گانگلیونی به نام رشته پس گانگلیونی به فاصله کوتاهی پس از ترک گانگلیون به ارگان عامل ختم می‌گردد.

به این ترتیب در اعصاب پاراسمپاتیک بر خلاف اعصاب سمپاتیک رشته پیش گانگلیونی بسیار بلند و رشته پس گانگلیونی کوتاه می‌باشد.از آنجا که اعصاب پاراسمپاتیک در ناحیه جمجمه‌ای - خاجی از نخاع خارج می‌شوند، به بخش جمجه‌ای - خاجی موسوم هستند. در اعصاب پاراسمپاتیک نوروترنسمیتر مترشحه از رشته‌های پیش گانگلیونی و پس گانگلیونی ، استیل کولین است و به همین دلیل اعصاب پاراسمپاتیک را اعصاب کولینرژیک نیز می‌نامند.

 

شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 15:6 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

بسم الله الرحمن الرحیم .

 گفتم می خواهم در مورد زیبایی عدالت بنویسم و کسی  با خنده گفت بنویس عدالت یعنی :

 جورج بوش و تونی بلر و آریل شارون و حمله به مردم بیگناه افغانستان و عراق و فلسطین.  حمله به اماکن مذهبی و کشتار زائران بیگناه ، حمله و تجاوز به سرزمین بومیان آمریکا و کشتار سرخپوستان .

 عدالت یعنی  : آمریکا  ، انگلیس و اسرائیل ،  مشهورترین جهان خواران جهان . عدالت یعنی حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل .

عدالت یعنی صدام و کشتار شیعیان و کشتار مردم در حلبچه .

عدالت یعنی اسرائیل و صهیونیستها که مبارزان فلسطینی را به شهادت می رسانند .

عدالت سربازان اسرائیلی هستند که خانه های  خانواده های فقیری را که در زیر بمب رژیمهای ظالم خواب و آرام ندارند  بر سرشان خراب می کنند . 

عدالت یعنی فرو ریختن بمبهای آمریکایی بر سر مردم شهرهای هیروشیما و ناکازاکی .

عدالت یعنی آن مامورانی که  مبارزان را در زندانهای اسرائیلی ها و گوانتانامو و ابو غریب بی رحمانه شکنجه می کنند و به شهادت می رسانند .

عدالت یعنی مردمان فقیر آفریقایی که از گرسنگی نای حرکت ندارند و ریختن گندم در اقیانوسها از طرف آمریکا برای تثبیت قیمت گندم.

عدالت یعنی همان مافیای موادمخدر ، مافیای اقتصادی ، مافیای میراث فرهنگی و رانت خواران .

عدالت یعنی آن آزاده ای که سحرگاه  تیر باران می شود .

عدالت یعنی کسانی که   انسانهای آزاده را  سالها در اسارت نگه می دارند .

عدالت یعنی پولهای بی حد و حساب  ثروتمندان در بانکهای سویس و حقوقهای کلان عده ای

و حسابهای بانکی کلان عده ای دیگر. حریصانی که با پولهای میلیاردی راضی نیستند و افرادی که به چند ده هزار تومان قانعند .

عدالت یعنی کاخها  و برجهای چندین اتاق خوابه و دارای استخر و جکوزی ثروتمندان معمولا تک فرزند و  تک اتاق خانواده های فقیر و کارمندان مستضعف چندین سر عائله. خانه هایی که از تاریکی چشم چشم را نمی بیند و از سقف و دیوارهایش آب باران می چکد .

عدالت یعنی ماشینهای شیک و گران قیمت از ما بهتران و اتوبوس های شرکت واحدی که آدمها از سر و کله آن آویزان اند و نصف دست و پای بعضی ها  لای درها گیر کرده  است .عدالت یعنی مسابقه دو در مترو برای سوار شدن به واگنها برای رسیدن به سر کار .

عدالت یعنی  بیمارستانهای خصوصی برای ثروتمندان و دانشگاههای پولی برای کسب علم و دانش.

عدالت یعنی یتیمان بی پناه و  بی حامی و اشک و آه مظلومان عدالت یعنی اشک یتیم

و غم و غصه  خانواده های بی سرپرست .

عدالت یعنی رشوه و چاپلوسی و اختلاس های میلیاردی .

عدالت یعنی وسایل آن فروشنده کنار پیاده رو که توسط کارکنان شهرداری توقیف می شود و بعدا برای پس گرفتن آنها باید چندین روز دوندگی کند و با دادن زیر میزی همه چیز ختم به خیر گردد.

عدالت یعنی دستهای پینه بسته کارگر و دستهای صاف و لطیف کارفرمایان .

عدالت یعنی ارتقای شغلی بعضی از فرهنگیان و گرفتن حق برجستگی گردشی عده ای دیگر.

 عدالت یعنی حقوق ناچیز بازنشستگی تا با زبان بی زبانی به آنها فهمانده شود که دیگر به درد نمی خورند ، زیرا دیگر جوان نیستند چون که جوانیشان را در اثر سالها کار از دست داده اند  .

عدالت یعنی کم فروشی و گران فروشی  دولاپهنا حساب کردن و تقلب و دزدی و دلال بازی .

عدالت یعنی معلولان و افراد پیر و تنها در خانه های سالمندان .

عدالت یعنی چند شغلی بودن صاحب منصبان و بستگانشان و بیکاری و فقر تحصیل کردگان بی پارتی .عدالت یعنی  درس خواندن و تحصیلات عالی داشتن  ثروتمندان و بچه پول دارها و از تحصیل محروم شدن افراد فقیر و بی پول .عدالت یعنی بهترین گوشتها برای  یک وعده غذای حیوانات خانگی مرفهین بی درد، و ماهها رنگ گوشت ندیدن خانواده های کم درآمد .

عدالت یعنی کارتون خوابهای سراسر جهان که بر اثر گرما و سرما می میرند .و عدالت یعنی :  ...

و من با صلابت و محکم گفتم :

عدالت یعنی فلسطین و شهادت طلبان فلسطینی و مبارزان  فلسطینی . عدالت یعنی به پرواز درآمدن سنگهای فلسطینیان در انتفاضه ، فریاد در روز قدس ، حق مظلوم را از ظالم گرفتن .

عدالت یعنی در خون غلتیدن فلسطینیان در گرفتن حقشان  . عدالت یعنی آن سرخ پوستانی که برای دفاع از آب و خاک و فرهنگ خود به شهادت رسیدند و هرگز تندیسی از آنها ساخته نشد.

عدالت یعنی آن جانباز قطع نخاعی که بر روی سیم خاردار دراز می کشد تا دیگران از روی او رد شوند و بر دشمنان بتازند .

عدالت همان مبارزان ویتنامی هستند که سالها با چنگ و دندان با آمریکا مبارزه کردند .

عدالت یعنی قبرستان پر از مرده های فقیر و ثروتمند.

عدالت یعنی غذای حلال کارگر ی با دستهای پینه بسته و نمازهای صادقانه محرومین .

عدالت یعنی کم خواهی مستضعفین . عدالت یعنی دوری از حرص و طمع . عدالت یعنی کمک به مردم مستضعف و یتیمان و  خانواده های بی سرپرست و زدودن اشکی از چهره ای و شاد کردن دلی  .

عدالت یعنی کمک بی شائبه مردم در بلایای طبیعی که ماهیت فطریشان رانشان می دهند .

عدالت یعنی آن رهبری که با مستضعفان جامعه اش همنواست . عدالت یعنی امام خمینی حامی مستضعفان که در زمان حیات ایشان کسی جرات نمی کرد بگوید که من پولدارم .

عدالت یعنی بسیجیان و سپاهیان و ارتشی هایی که در هر حادثه و بلایایی جان بر کف آماده کمک و مبارزه اند .  عدالت یعنی آن  مادر ایثارگری که فرزندش را به رفتن به جبهه جنگ برای اسلام و کشورش تشویق می کند .

عدالت یعنی آن شهید جان بر کفی که جان خویش را ایثار می کند .

عدالت یعنی بنی آدم اعضای یکدیگرند  که در آفرینش زیک گوهرند.

عدالت یعنی دو نیم بودن گندم که نیمی خود خوری و نیمی مردم .

عدالت یعنی من و تو  و اعمال ما .

عدالت یعنی آسمان آبی، جنگل سرسبز و دریای آبی بیکران و بخشنده و تمامی آفریده های خدا

عدالت یعنی نماز و روزه خمس و زکات حج و جهاد امر به معروف و نهی از منکر تبری و تولا

عدالت یعنی صحرای کربلا و شهادت هفتادو دو تن و اسارت بقیه .

عدالت یعنی تجمع حجاج در بیت الله الحرام و خانه کعبه و یگانگی مسلمانان و همه انسانها .

عدالت یعنی مکه و منا و صحرای عرفات .

عدالت یعنی ماه رمضان ، شبهای قدر و قرآن به سر کردن  .

 عدالت یعنی تمامی ادیان الهی و رفتار به دستوراتشان .

عدالت یعنی حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) و ائمه اطهار و بخشیدن انگشتری در نماز

عدالت یعنی اسلام .

   در نهایت عدالت یعنی خداوند قادر ومتعال  که کوچکترین چیزی از نظر او دور نمی ماند .

 




 

شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

 

غم نوعی احساس طبیعی است که در واکنش به شرایط ناخوشایند و ناملایمات ، مثل وقایع ناراحت کننده و از دست دادن عزیزان پدید می‌آیِد. این حالت معمولا با اضطراب ، کاهش انرژی ، کسالت عمومی و خواب کم ، همراه است. تقریباً همه افراد ، تغییرات در خلق و خو و روحیه خود را به نوعی تجربه کرده‌اند. گاهی اوقات ، احساس نگرانی ، سردرگمی یا افسردگی ، واکنشهای طبیعی در برابر برخی رویدادها است. معمولاً حوادث و رویدادها تغییر می‌کنند، مشکلات حل می‌شوند و این تغییرات خلق و خویی برطرف می‌شود. تداوم احساس غم و یاس به افسردگی و ناامیدی می‌انجامد که از آن گریزی نیست.

علایم

  • خلق افسرده مانند احساس غمگینی ، درماندگی و احساس پوچی و همچنین گریه کردن بی‌مورد
  • کاهش قابل ملاحظه علاقه نسبت به تمام فعالیتها یا فقدان احساس لذت
  • کاهش یا افزایش اشتها
  • بی‌خوابی یا پرخوابی که نوع بی‌خوابی شایعتر است.
  • کندی روانی - حرکتی
  • کاهش یا افزایش میل جنسی که کاهش آن شایعتر است.
  • خستگی یا فقدان انرژی
  • احساس بی‌ارزشی یا گناه بیجا
  • کاهش تمرکز و بدنبال آن کاهش قدرت تفکر و تصمیم گیری
  • افکار خودکشی تکرار شونده

    اگر فردی 5 یا بیشتر علایم ذکر شده را به مدت 2 هفته مداوم داشته باشد بیمار افسرده است و باید به روانپزشک مراجعه کند. البته باید حداقل یکی از 2 معیار خلق افسرده و از دست دادن لذت را داشته باشد و علایم ناشی از تاثیر مستقیم یک ماده (داروی تجویزی یا مورد سو مصرف) و یا نوعی بیماری جسمی مثل کم‌کاری تیروئید نباشد.

بعضی مواقع و بخصوص در فرهنگ ما ، افسردگی با تابلوی فیزیکی بصورت علایم سوماتیک (شکایتهای جسمانی و دردهای متحرک) مراجعه می‌کنند. علایم سوماتیک شامل مشکلات شکمی ، سوء هاضمه ، نفخ ، کاهش اشتها ، تپش قلب ، احساس ناراحتی در قفسه سینه ، سردرد ، درد گردن ، درد پشت و شانه‌ها می‌باشد.

علل افسردگی

افسردگی حاصل واکنش بین وقایع پر‌استرس زندگی و عوامل ژنتیکی و تجربیات دوران کودکی می‌باشد. خطر ابتلا به افسردگی در بستگان درجه اول بیمار مبتلا به افسردگی شدید نسبت به بقیه افراد بیشتر می‌باشد.

عوامل مساعد کننده افسردگی عوامل ژنتیکی ، نوع شخصیت فرد ، عوامل محیطی و بیماریهای جسمانی و معلولیت جسمانی می‌باشد و عوامل تسریع کننده آن غالبا وقایع پراسترس زندگی می‌باشد.

فرآیندهای بیوشیمیایی واسط

شواهد روز افزونی از اختلالات بیوشیمیایی در میان بیماران افسرده وجود دارد که ماهیت دقیق آنها هنوز مشخص نیست، قویترین یافته به نفع وجود نوعی اختلال در عملکرد سروتونین مغز می‌باشد و بررسیها نشان داده که در مایع مغزی- نخاعی بیماران افسرده غلظت متابولیت اصلی سروتونین پایین می‌باشد. بر همین اساس بیشتر داروهای ضد افسردگی با اثر بر این روند ، تاثیر می‌کنند. همچنین سطح کورتیزول خون در نیمی از بیماران افسرده بالا می‌باشد.

درمان

روان درمانی

افسردگی اگر خفیف باشد و به ویژه واکنشی نسبت به وقایع پراسترس زندگی باشد ممکن است نیاز به درمان با داروهای ضد افسردگی نداشته باشد و موارد خفیف را می‌توان با استفاده از روشهای روان درمانی ، حمایتهای اجتماعی و حل مسئله درمان کرد. برای درمان روان شناختی نباید با گذشته بیمار مبارزه کرد و یا بیش از حد به گذشته پرداخت، زیرا خلق او را بیشتر سرکوب می‌کند.

در مورد داغ‌دیدگی و از این قبیل مسائل ، بیمار را باید تشویق کرد که در مورد احساسات خود با دیگران صحبت کند و مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارد. و عوامل آزار دهنده اطراف خود را تغییر دهد. بیمار افسرده را باید تشویق کرد که از گوشه گیری پرهیز کرده و فعالیتهای اجتماعی مناسبی داشته باشد ولی نباید او را به فعالیتهای وادار کرد که به علت تمرکز ضعیف یا کندی ، احتمال شکست خوردگی در آنها وجود دارد.

یکی از راههای روان درمانی دیگر تشویق کردن بیمار برای انجام کارهای فیزیکی از جمله ورزش و استحمام روزانه و مرتب کردن ظاهر و پوشیدن لباسهای مرتب و ... است.

و یک نکته هم اینکه نقش عامل مذهب در پیشگیری و درمان اختلالات روانی بسیار مهم است و دین درمانی Religious therapy یکی از راههای درمان افسردگی است و بررسیها نشان داده که بیمارانی که اعتقاد به مذهب و دین دارند و مذهبی هستند کمتر به افسردگی مبتلا می‌شوند و در صورت ابتلا پاسخ خوبی به درمان دارند.

درمان دارویی

داروهای ضد افسردگی شامل 3 حلقه‌ای‌ها ، مهار کننده‌های اختصاصی باز جذب سروتونین SSRI ، مهار کننده‌های مونوآمین اکسیداز MAOI می‌باشند که پر مصرفترین آنها گروه داروهای نورتریپتیلین و آمی‌تریپتیلین و ... و همچنین فلوکستین می‌باشند. اثر درمانی داروهای ضد افسردگی پس از حداقل 2 هفته شروع می‌شود.

درمان با الکتروشوک ECT

اثر درمانی این روش نسبت به درمان دارویی سریعتر آغاز شده و بیشتر در افسردگیهای شدید موثر است و در بیمارانی که کاهش وزن شدید ، بیدار شدن در صبح زود ، کندی حرکتی و هذیان وجود داشته باشد، اثر ECT بهتر خواهد بود. در این روش بعد از بیهوش کردن بیمار به وی شوک الکتریکی داد می‌شود.

روند بیماری افسردگی

افسردگی ممکن است در هر سنی شروع شود، ولی میانگین سن شروع 30-25 سالگی است. در اکثر بیماران با اینکه عود شایع است، ولی بیمار در نهایت بهبود می‌یابد. برخی روانشناسان درمان افسردگی را به معنای تولدی دوباره می‌شناسند و معتقدند فردی که یک فاز افسردگی را پشت سر گذاشته و درمان شده توان مقابله با مشکلات در این فرد بالا رفته و نگرش او به زندگی واقع بینانه‌تر می‌شود.

شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 14:44 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

 

بیش‌فعالی به حالتی دلالت می‌کند که در آن کودک به نحوی مفرط و بیش از اندازه فعال و پرجنب‌ و جوش است. تحرک زیاد این کودکان نه تنها خود آنها را بلکه اطرافیان ، همکلاس‌ها ، اولیای مدرسه را دچار مشکل می‌کند. از آن جایی که در میان درصد بالایی از معتادین و افرادی که ترک تحصیل کرده‌اند علایم بیش فعالی در کودکی قابل مشاهده است.از طرفی کودکان بیش فعال در معرض خطر بالایی از اختلال سلوک ، شخصیت ضد اجتماعی و سوء مصرف مواد مخدر قرار دارند لذا آگاهی همگان بویژه والدین و معلمان در این حالات از اهمیت بسزایی برخوردار است. نقص در تمرکز یا اختلال بیش‌فعالی (ADHD) شرایطی را برای کودک ایجاد می‌کند که نتواند آرام و بدون حرکت بنشیند، رفتارش را کنترل کرده و توجه خود را به یک موضوع خاص معطوف کند

مطالعات نشان مي‌دهد كه،اختلال نقص توجه يا بيش فعالي( (ADHDو كم تمركزي يكي از شايعترين اختلالات روانپزشكي در كودكان است. اين اختلال رواني تا چهار برابر در پسرها شايعتر است. رفتارهاي مقابله جويانه در دخترها كمتر از پسران است و به عبارتي علامت عمده اين بيماري در دختران حواسپرتي است در صورتي كه پسرها بيشتر به علت “بيش فعالي” به كلينيك هاارجاع مي‌شوند. آنچه در بيش فعالي مورد توجه است ،پرتحركي و بي‌قراري كودك است به گونه‌اي كه اين بيش فعالي باعث مزاحمت براي ديگران مي‌شود. كودكان مبتلا به اين اختلال با وجود اينكه از هوش خوبي برخوردار هستند در تمركز مشكل دارند و تكاليف خود را يا به سختي انجام مي‌دهند و يا اينكه مدت زمان زيادي را صرف آن مي‌كنند.  ميزان دقت اين كودكان پايين است كودكاني كه دچار اختلال بيش فعالي يا ADHDهستند در مدرسه معمولا براي همسالان و معلمان خود مشكل آفرين هستند.  اين بيماري با زندگي كودك در خانواده ،مدرسه و اجتماع تداخل مي‌كند به طوريكه ناتواني‌هاي كودك مي‌تواند حتي تا سنين بلوغ تداوم يابد. بيشتر كودكان مبتلا به بيش فعالي نشانه‌هاي رفتار پرخاشگري و نافرماني را از خود نشان مي‌دهند اهميت درمان كودكان مبتلا به اين اختلال با بالاتر بودن خطر بزهكاري در اين كودكان بارزتر مي‌شود. درمان دارويي در كنار آموزش ،مشاوره‌هاي روانشناسي و آگاهي رساندن به والدين بهترين و موثرترين راهكار درماني كودكان مبتلا به اختلال رواني بيش فعالي يا عدم تمركز است. كودكان مبتلا به اختلال بيش فعالي از صبر و تحمل كمي برخوردار هستند و به همين دليل در امتحانات تحمل پاسخ دادن به سوالات را ندارند و دچار افت تحصيلي مي‌شوند. در مدرسه كودكان مبتلا به اين اختلال قادر به انجام تكاليف نبوده و نيازمند توجه بيشتري از سوي معلمان و والدين مي‌باشند. تشخيص بيش فعالي يك تشخيص باليني است و مصاحبه با والدين اولين قدم در فرايند ارزيابي اين بيماري است. بسياري از والدين كه كودكان آنها مبتلا به اختلال بيش فعالي هستند با در نظر گرفتن اينكه عدم توجه و تمركز كودك و فعاليت زياد آنها ناشي از شيطنت كودكانه است و نيازي به درمان ندارد،از مشاروه با روانپزشك خودداري مي‌كنند..اين درحالي است كه اگر اين اختلال مورد توجه قرار نگيرد و در جهت درمان كودكان مبتلا به اين اختلال توجهي نشود مشكلات تحصيلي و اجتماعي براي آنها به وجود خواهد آمد.

 

 

شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 13:43 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

مخ بزرگترین قسمت مغز است و دارای دو نیمکره است که توسط رشته‌های عصبی محکم و سفید رنگی بهم متصلند و ارتباط دو نیمکره نیز از طریق همین رشته‌های عصبی صورت می‌گیرد. قسمت سطحی مخ ، خاکستری رنگ است و قشر مخ نامیده می‌شود. قشر مخ در

 

 

 

انسان به علت وسعت زیاد خود و جای گرفتن در فضای محدود

 

 

 

حالت چین خورده دارد. در زیر قشر مخ ماده سفید رنگی وجو دارد که از اجتماع رشته‌های عصبی میلین دار تشکیل شده است و این رشته همان دنباله‌های نورونهایی هستند که در قشر خاکستری با سایر قسمتهای دستگاه عصبی قرار دارند.

علاوه بر قشر مخ چند هسته خاکستری در بخش سفید آن وجود دارد که مهمترین آنها غده تالاموس و غده هیپوتالاموس است. هر قسمت از قشر خاکستری کار ویژه‌ای انجام می‌دهد. مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطلاعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند
چشم و گوش و پوست در این قسمت است. قسمتی از قشر خاکستری مرکز حرکات ارادی است. مخ مرکز احساسات ، فکر کردن و حافظه است. نیمکره چپ مخ حرکات طرف راست و نیمکره چپ بدن حرکات طرف راست بدن را کنترل می‌کنند. هر نیمکره کارهای ویژه‌ای را نیز انجام می‌دهد.

نیمکره چپ در زبان آموزی ،
یادگیری ، تفکر ریاضی و منطق ، تخصص دارد. نیمکره راست انجام دادن کارهای ظریف هنری ، موسیقی را کنترل می‌کند. تالاموسها مرکز تقویت پیامهای حسی مانند چشم ، درد و ترس هستند و پیامهای حسی را قبل از اینکه به قشر مخ برسند تقویت می‌کنند. هیپوتالاموس مرکز تنظیم اعمال مختلفی از جمله گرسنگی ، تشنگی ، خواب و بیداری و دمای بدن است.


 

مخچه

مخچه قسمتی از مغز است که در پشت و زیر مخ قرار دارد. مخچه دارای دو نیمکره است، اما چین خوردگیهای سطحی آن کم عمق تر و منظم تر است. قسمت سطحی مخچه را ماده خاکستری پوشانده است. مخچه بوسیله دسته تارهای عصبی به بقیه قسمتهای دستگاه عصبی مربوط است. مخچه در کار کنترل فعالیتهای ماهیچه‌ای به مخ کمک می‌کند.

مخچه پیامهای حرکتی را قبل از اینکه به اندامها بروند تقویت می‌کند. در نتیجه حرکات نرمتری از بدن سر می‌زند. حفظ تعادل بدن نیز به عهده مخچه است. برای اینکار چشمها و گوش داخلی وضعیت بدن را به مخچه خبر می‌دهند و مخچه ،
ماهیچه‌ها را طوری کنترل می‌کند، که تعادل برقرار بماند. در مجموع کارهایی که مخچه انجام می‌دهد همگی غیر ارادی هستند.

بصل النخاع

بصل‌النخاع پایین ترین مرکز عصبی واقع در استخوان جمجمه است. انتهای بصل‌النخاع به نخاع مربوط است. بیشتر بصل‌النخاع از ماده سفید و رشته اعصابی تشکیل شده است که میان نخاع و مغز قرار دارد. بصل‌النخاع فعالیت اندامهای داخلی بدن مانند قلب ، ششها و اندامهای گوارشی را اداره می‌کند. به همین دلیل یکی از مهمترین اجزای مغز است و آسیب وارده به آن مرگ را به دنبال دارد. مغز 12 جفت عصب دارد. این اعصاب با اندامهای مهمی ارتباط دارند.

بطنهای مغزی

در جریان تکامل مغز از لوله عصبی جنینی ، حفره مرکزی لوله عصبی در 4 ناحیه متسع شده و بطنهای مغزی را بوجود می‌آورد. بطنهای مغزی عبارتند از: بطنهای جانبی شامل دو بطن و هر کدام در یکی از نیمکره‌های مغزی ، بطن سوم در ناحیه تالاموس و بطن چهارم در محل بصل‌النخاع و پل مغزی.

مایع مغزی-نخاعی

سیستم عصبی مرکزی در درون مایعی به نام مایع مغزی-نخاعی قرار گرفته که این مایع هم به عنوان ضربه‌گیر سیستم عصبی مرکزی را در مقابل ضربات مکانیکی حفظ می‌کند و هم برای فعالیتهای متابولیکی آن ضروری است. حجم این مایع که از رگهای خونی بافت مغز منشا می‌گیرد بین 150 - 80 میلی‌لیتر متغیر است.عدم باز جذب این مایع و تجمع آن در بطنهای مغزی منجر به شرایطی به نام هیدروسفالی می‌گردد که می‌تواند باعث آسیب پارانشیم مغز گردد.


 

بیماریهای مغزی

عامل بیماریهای عفونی مراکز عصبی ، باکتریها ، ویروسها و یا موجودات زنده میکروسکوپی دیگرند. در بعضی از این بیماریها مراکز عصبی خونی می‌شوند و در برخی دیگر سموم میکروبها که در جای دیگر بدن مستقر می‌شوند، به مراکز عصبی می‌رسند و آنها را دچار مشکل می‌کنند.

فلج اطفال یا پلیومیلیت

عامل این بیماری نوعی ویروس است که از طریق غذا و آبی که به مدفوع شخص بیمار آلوده باشند، به شخص سالم سرایت می‌کند. ویروس به نخاع می‌رسد و در آنجا به جسم سلولی نورونهای حرکتی آسیب کلی می‌رساند، و ماهیچه‌های تحت کنترل آنها فلج می‌شوند. با استفاده از واکسن می‌توان به راحتی از ابتلا به این بیماری جلوگیری کرد.

مننژیت مغزی

در اثر عفونت پرده‌های مننژ مغز یا نخاع حاصل می‌شود. انواعی از باکتریها باعث این بیماری می‌شوند. یک نوع از این باکتریها به نام مننگوکوک است. علایم بیماری مننژیت به طور ناگهانی بروز می‌کند. حرارت بدن دردناک می‌شود. مننژیت بیماری خطرناکی است و در صورت تاخیر در معالجه باعث مرگ می‌شود.

آنسفالیت

آنسفالیت یک بیماری ویروسی است. ویروس در بخشهای خاکستری مغز مانند بصل‌النخاع و مغز میانی جایگزین می‌شود. ویروسهای سرخک و اوریون نیز ممکن است به مغز برسند و آنسفالیت ایجاد کنند. آنسفالیت ممکن است حاد یا مزمن باشد. در حالت حاد سردرد ، حالت خواب آلودگی در روز و دوبینی عارض می‌شود.

بیماری هاری

میکروب این بیماری نوعی ویروس است که با گاز گرفتن سگ ، گربه وارد بدن آدمی می‌شود. از زمان گاز گرفتن تا بروز بیماری 15 روز تا دو ماه طول می‌کشد.

 

بافت عصبی در واقع از مجموعه‌ای از سلولهای عصبی یا نورون و سلولهای گلیا تشکیل شده است. نورونها دارای اشکال و اندازه‌های مختلفی می‌باشند. با این حال هر نورون از سه قسمت پریکاریون ، اکسون و دندریت تشکیل شده است. اکسون غالبا استطاله واحدیست ولی گاهی دارای زواید جانبی به نام کلاترال می‌باشد. بر اساس نقطه خروج زواید از پریکاریون می‌توان نورونها را به یک قطبی ، دو قطبی و چند قطبی تقسیم نمود. نورونهای یک قطبی را می‌توان در گانگلیونهای نخاعی مشاهده نمود.
نورونهای دو قطبی اکسون و دندریتها از دو نقطه متقابل از پریکاریون خارج می‌گردند. این گونه نورونها در بافت حسی بویایی و شبکیه چشم یافت می‌شوند. نورونهای چند قطبی از سایر نورونها فراوان‌ترند. از انواع دیگر نورونها می‌توان سلولهای پورکنژ را نام برد که فقط در
لایه میانی قشر مخچه یافت می‌شوند. پریکاریون آنها بطری شکل است از یک قطب آن دندریت واحدی خارج می‌شود و سپس به شکل شاخه‌های درخت منشعب می‌گردد.

پریکاریون

اندازه پریکاریونها متفاوت است (بین 4 الی 135 میکرون) اشکال آن کروی ، ستاره‌ای ، هرمی و گاه گلابی است. احتمالا در قشر مخ تنها 14 میلیارد نورون وجود دارد. نورونها معمولا دارای هسته‌های درشت‌اند که درون آنها یک یا چند هستک وجود دارند. نورونها علاوه بر اندامکهای متداول سیتوپلاسمی مانند دستگاه گلژی ، میتوکندری دارای ویژگیهایی نیز می‌باشند مانند وجود ذرات نیسل در پریکاریون و دندریتهاست که اجسامی بازوفیلیک محسوب می‌شوند.

مقدار این ذرات در سلولهای حرکتی بیش از سلولهای حسی است. ویژگی دیگر وجود تارهای نوروفیبریل در سیتوپلاسم دندریتها و اکسونهاست. اعتقاد بر این است که نورفیبریلها به انتقال مواد مثل یونها و متابولیتها کمک می‌کنند. نورونها گاه محتوی رنگدانه‌هایی می‌باشند مانند ملانین در هسته سیاه واقع در مغز میانی و یا رنگدانه‌های محتوی
آهن در هسته گلوبوس پالیدوس و همچنین در هسته قرمز.

جایگاه پریکاریون

نورونها و یا فقط پریکاریون آنها اغلب به صورت متراکم داخل گرههای عصبی یا گنگلیونها قرار دارند. این گرهها هم در سیستم عصبی محیطی به نام گانگلیونهای حسی نخاعی- مغزی و با گنگلیونهای حرکتی احشایی و هم درون سیستم عصبی مرکزی به نام هسته وجود دارند.

گانگلیونها

اندازه گانگلیونها و هم چنین تعداد نورونهای هر گانگلیون بسیار متفاوت است (از چند نورون تا 50 هزار).هر گانگلیون درون کپسولی متشکل از بافت همبند محصور می‌باشد. از کپسول مزبور انشعاباتی به داخل گنگلیونها پیش می‌روند و آن را به بخشهایی تقسیم می‌کنند. گانگلیونهای نخاعی را می‌توان به صورت برجستگیهای کروی یا دوکی شکل بر سر راه ریشه خلفی اعصاب نخاعی مشاهده نمود. گانگلیونهای خودکار به دو صورت دو تنه سمپاتیکی در اطراف ستون فقرات قرار دارند.

تارهای عصبی (اکسونها)

تارهای عصبی در مهره‌داران به دو نو

 دستگاه عصبی مرکزی قسمتی از دستگاه عصبی است که در درون محفظه‌ای استخوانی به نام استخوان جمجمه و ستون فقرات قرار گرفته است و شامل مغز و نخاع می‌باشد. از نظر ساختمانی در سیستم اعصاب مرکزی دو قسمت به نامهای ماده سفید و ماده خاکستری قابل تشخیص می‌باشد. مغز شامل قسمتهای متنوعی است که هر کدام از آنها در عین حال که با یکدیگر در ارتباط هستند کارهای متفاوتی را انجام می‌دهند.

تکامل مغز در مهره داران

در ماهیهای اولیه و دوزیستان ، نخاع و مغز در یک راستا قرار دارند. ولی در سایر مهره داران بویژه در پستانداران بین مغز و نخاع یک خمیدگی پدید آمده است که در پستانداران عالی به 90 درجه می‌رسد. این خمیدگی ناشی از حجم زیاد نیمکره‌های مخ است. حجم مغز بویژه نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه رشد اندکی دارد. ولی در مهره داران عالی وسعت زیادی دارد.سطح نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه تا پستانداران اولیه صاف ، ولی در پستانداران عالی بویژه انسان چین خوردگی فراوان دارد. مغز آدمی بزرگترین مغزها نیست اما وزن آن نسبت به جثه آدمی بیشترین است و با در نظر گرفتن سایر شرایط بهترین مغز است. مغز مهره داران در دوران جنینی دارای سه قسمت اولیه به نامهای مغز پیشین ، مغز میانی و مغز تحتانی است. از این قسمتها بتدریج بخشهای مختلف مغز پدید می‌آیند.


 

ساختار مغز

 

مغز در داخل

استخوان جمجمه و نخاع در داخل ستون فقرات جای گرفته‌ است. سه پرده که در مجموع مننژ نامیده می‌شوند، مغز و نخاع را از اطراف محافظت می‌کنند.

·         پرده داخلی : پرده داخلی چسبیده به مغز و نخاع بوده و کار تغذیه بافت عصبی را انجام می‌دهد.

·         پرده میانی : پرده میانی عنکبوتیه نام دارد که به پرده خارجی چسبیده و از پرده داخلی کم و بیش فاصله دارد.

·         پرده خارجی : از بافت پیوندی محکم تشکیل شده و به استخوانهای محافظ چسبیده است.

در فاصله بین عنکبوتیه و پرده داخلی مایع شفافی قرار گرفته است که از ترشحات رگهای خونی است. این مایع را مایع مغزی-نخاعی می‌گویند و کار آن محافظت از بافت عصبی است.

مخ GetBC(20);

    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.
    آخرین مطالب
    آرشيو وبلاگ
    پیوندهای روزانه
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی-اجتماعی و آدرس shamila.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 262
بازدید هفته : 515
بازدید ماه : 1791
بازدید کل : 3554104
تعداد مطالب : 14893
تعداد نظرات : 281
تعداد آنلاین : 1

<>