علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
روانشناسی کودک (Child Psychology) بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند. اهمیت روان شناسی کودک روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است. اهداف روان شناسی کودک روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند. موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک مطالعه در مورد جنبههای مختلف رشد کودک رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبهها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چندبعدی در مورد کودک میشود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری مینماید. مطالعه در مورد نیازهای کودک در سنین مختلف= کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت میباشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت میباشد. مطالعه در مورد شیوههای صحیح فرزندپروری شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است. مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
روانشناسی مرضی کودک روانشناسی مرضی کودک (Child Pcychopathology) شاخهای از روانشناسی مرضی است که به بررسی اختلالهای دوران کودکی و نوجوانی و تفاوت اختلالهای این دوران با اختلالهای بزرگسالی میپردازد.مهمترین موضوع که روان شناسی مرضی با آن مواجهه است تعریف و تبین مفاهیم بهنجار و ناهنجار (Abnomal) است و روان شناسی مرضی کودک نیز با همین هدف ولی برای تبین این مفاهیم در سطح کودکی و نوجوانی بوجود آمده است. روان شناسی مرضی برای تبیین مفاهیم بهنجاری نابهنجاری از دیدگاههای "آماری ، اجتماعی ، سازگاری و..." استفاده میکند. این دیدگاهها در سطح مرضی کودک نیز مورد استفاده قرار میگیرند ولی روان شناسی مرضی کودک به لحاظ تفاوت اختلالهای روانی کودک و نوجوان با بزرگسالان و همچنین به لحاظ پیچیدگی و دشواریهای تشخیصی اختلالهای روانی از تحول بهنجار اصولی را نیز در نظر میگیرد. این اصول در برگیرند «تناسب سنی و پیش بینی آینده» است. دشواریهای تشخیص بهنجار در کودک تشخیص بهنجاری از نابهنجاری در کودک پیچیدهتر و دشوارتر از بزرگسالان است. این دشواری به علت آن است که کودک موجودی در حال تحول است؛ به عبارت دیگر کودک در مرحله رشد قرار دارد و به همین دلیل رفتار ، خلق و هیجانهای کودک روز به روز ، هفته به هفته و سال به سال در حال تغییر است. این تغییرات سریع تحولی باعث این پرسش میشود که آیا رفتار و حالات مشاهده شد در کودک نتیجه فرآیند تحول است یا به علت اختلال خاصی است. جواب دادن یا این سوال مستلزم شناخت دوران کودکی از طریق روانشناسی رشد (Developmental Psychology) و تطبیق ویژگیهای این دوران با ویژگیها و علائم اختلالها برای تمایز بین رفتار بهنجار و نابهنجار میباشد. اصل شایستگی سنی اصل شایستگی بر این نکته تاکید دارد که برای تشخیص رفتارهای نابهنجار در فرآیند تحول (رشد) باید انتظارات سنی را در نظر گرفت. به عبارت دیگر این اصل در برخورد با رفتارهای ظاهرا نابهنجار این سوالات را مطرح میکند که "کودک چند ساله است؟ و آیا رفتار مورد نظر شایسته این سن خاص است یا خیر؟"اصل شایستگی سنی در تشخیص بهنجاری و نابهنجاری در کودک فواید مهمی دارد. چون از یک طرف بسیاری از رفتارهای نابهنجار را میتوان بطور کم و بیش در کودکان عادی و بهنجار که از خودشان نا آرامی و پریشانی نشان نمیدهند؛ مشاهده کرد. در حالی که این رفتارها با معنی نابهنجاری کودک تلقی نمیشوند. از طرف دیگر هر رفتار نابهنجاری در کودک الزاما به معنی اختلال در کودک نیست؛ چون با سن کودک مطابقت دارد. برای مثال رفتارهایی از قبیل مشکلات دفع و خیس کردن لباس و در سن خاصی ظاهر شوند اختلال تلقی نمیشود و به اصطلاح "ویژه سن" هستند؛ در حالیکه اگر پس از سن خاص تداوم پیدا کنند به معنی اختلال و نابهنجاری تلقی میشوند. اصل پیش بینی آینده اصل پیش بینی آینده بر این نکته تاکید دارد که چه رفتارهایی نابهنجاری در مراحل بعدی زندگی به آسیب بیشتر منجر خواهد و چه رفتارهای نابهنجاری خود به خود در جریان تحول از بین خواهند رفت؟ این پیش بینی درباره اثرات احتمالی یک رفتار در آینده مستلزم در نظر گرفتن "فراوانی ، شدت و تداوم" یک رفتار نابهنجار است. فراوانی یک رفتار فراوانی به تعداد و میزان انجام یک رفتار مربوط میشود به عنوان مثال کودکان ممکن است در سنین مختلف چند بار لباس خود را خیس کنند (اصل شایستگی سنی) اما کودکانی که دچار اختلال بر اختیاری ادرار هستند به تعداد بیشتری این مشکل را نشان میدهند. شدت یک رفتار شدت به نیرومندی یک رفتار مربوط میشود که از درجه شدت پایین (عدم تداخل در فعالیت فردی و اجتماعی) شروع و تا شدت بالا (تداخلدر فعالیتهای فردی و اجتماعی) ادامه مییابد. برای مثال کودکان و نوجوانان ممکن است گاهی اوقات رفتارهای تهاجمی و پرخاشگرانه از خود نشان دهند ولی شدت این رفتارهای تهاجمی و پرخاشگرانه در کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک به حدی بالا است که تخریب قابل ملاحظهای در عملکرد اجتماعی ، تحصیلی و یا شغلی را سبب میشود. تداوم یک رفتار تداوم نشان دهنده ثبات و پایائی علائم مشکل رفتاری در طول زمان است. تداوم یک علامت بالینی را میتوان به سه درجه اتفاقی ، "گذرا و پایدار" تقسیم بندی کرد که در این بین رفتارهای اتفاقی و گذرا را نمیتوان جز اختلال و نابهنجاری تشخیص داد و در حالیکه پایداری یک رفتار قابلیت نابهنجاری را بالا میبرد. برای مثال کودکان 3 ماهه تا یک ساله معمولا غذای خود را بالای میآورند و آن را دوباره میبلعند ولی زمانی که این رفتار به مدت زمان بیشتری تداوم پیدا کند میتوان آن را اختلال نشخوار (Rumination Disorder) تلقی کرد. روان شناسی مرضی کودک با توجه به عنوانش با دو شاخه دیگر روانشناسی یعنی روانشناسی مرضی و روان شناسی کودک و به طبیعت از آن با روان شناسی رشد ارتباط مستقیمی دارد. روانشناسی کودک به متخصص و روان شناسی کودک کمک میکند تا انواع رفتارهای هر سن را بشناسد (روانشناسی مرضی بر اساس اصل شایستگی سنی) و متناسب با آن به تمایز بین رفتار بهنجار و نابهنجار اقدام کند و روان شناسی مرضی این کمک را دارد که شناخت انواع اختلالهای دوران کودکی را امکان پذیر میسازد.
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
فیزیولوژیکی ادراک یافتههای تحقیقاتی (بویژه بر روی قطعه پس سری مغز که جایگاه حس و ادراک بینایی است) نشان دادهاند که فرآیندهای ادراکی در نواحی متفاوتی به اجرا در میآیند. برای مثال در ادراک بینایی فرآیند بازشناسی اشیا در اختیار بخشی از دستگاه بینایی شامل ناحیه گیرنده بینایی مغز و قسمتی تحتانی قشر مخ میباشد؛ در حالی که فرایند مکان یابی اشیا در ناحیه گیرنده بینایی مغز و قسمتی فوقانی مغز انجام میپذیرد. از طرف دیگر تحقیقات نشان داده اند که ویژگیهایی که برای بازشناسی بکار میروند در اختیار سلولهای عصبی متفاوتی هستند و این بدین معنی است که نوعی تقسیم کار در مغز وجود دارد که در آن هر ناحیه وظیفهای تخصصی را بر عهده دارد.
رشد ادراک این موضوع که آیا انسان تواناییهایی ادراکی را به ارث میبرد (فطری بودن) یا در طول زمان میآموزد (اکتسابی بودن)؟ توجه بسیاری از دانشمندان علوم رفتاری را به خود جلب کرده است. در این بین عدهای بر نقش کامل وراثت و عدهای بر نقش کامل آموزش تاکید کردهاند. با این حال امروزه هیچ کس تردیدی ندارد که وراثت و آموزش هر دو بر ادراک تاثیر میگذارند؛ کودک با مجموعهای از فرایندهای ادراکی وراثتی بدنیا میآید ولی اگر محیط او محدود کننده باشد؛ فرایندهای ادراکی به درستی و بطور کامل رشد نخواهد کرد و ادراک کودک مشکلاتی مواجه خواهد بود.
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 21:43 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
· ادراک: فرایند آگاه شدن از اشیا ویژگیها و رابطهها از طریق اندامهای حسی تعریف کرده اند. در واقع ادراک یعنی تفسیر شدن اطلاعات حسی برای معنی بخشیدن به آنها.فرآیند تفسیر دادههای حسی چگونه است؟ ایشان چگونه رنگها شکلها ، فاصلهها و حرکتها را از هم تشخیص میدهد؟ چگونه یک داده حسی در دو موقعیت متفاوت تفسیرهای متفاوتی پیدا میکند؟ چگونه یک داده حسی در دو موقعیت متفاوت تفسیرهای متفاوتی پیدا میکند؟اطلاعاتی که توسط سیستمهای حسی به مغز ارسال میشوند جدا جدا و متفاوت از هم هستند ولی آنها در فرآیند پردازش ادراکی (perception) در مغز یکپارچه شده و با تجربههای گذشته مورد مقایسه قرار میگیرند و بدین ترتیب یک احساس خاص معنی و مفهوم پیدا میکند (دریافت ادراکی) و سپس این ادراکها برای شناخت جهان بکار میروند. در بررسی ادراک همواره دو مسئله کلی مطرح بوده است. یک دستگاه ادراکی پس از دریافت احساسها باید معین کند که در آن چیست؟" و "در کجا قرار دارد؟" جواب به این سوالها در محدوده دو موضوع "بازشناسی" (Recognition") و "مکان یابی" (Localization) قرار میگیرد و نظام ادراکی باید به انها جواب دهد. ارتباط احساس با ادراک این موضوع که در فرآیند ادراک احساسها تفسیر میشوند ممکن است به این شکل مورد تفسیر قرار گیرد که آنها جدا و چیزی متفاوت از هم هستند ولی باید گفت که انها از هم جدا نیستند و به نظر میرسد که این دو تجربه بخشهایی از یک طیف (پیوستار) میباشند. از طرف دیگر آنها چیزهایی متفاوت از هم نیز هستند. اگر چه در ادراک همیشه محتوی حسی وجود دارد با این حال آنچه ادراک میشود متاثر از آمایه و تجربههای پیشین است؛ به نحوی که ادراک را باید چیزی فراتر از ثبت محرکهای موثر بر سیستم حسی به شمار آورد. به بیان دیگر احساس و ادراک از این جهت که هر دو با محرکهای حسی (اطلاعات حسی) سروکار دارند؛ با یکدیگر ارتباط دارند و از آن جهت روشهای متفاوتی را بکار میبرند از هم متفاوت میشوند.
فرایندهای ادراکی = بازشناسی= مکان یابی = ثبات ادراکی=بازشناسی یکی از عمدهترین فرآیندهای ادراکی "بازشناسی" است. بازشناسی یعنی "منتسب شدن یک محرک (احساس) به یک مقوله" اینکه شنیدن صدای زنگی را در یک موقعیت به صدای زنگ تلفن منتسب میکنیم و یا دیدن چراغ قرمزی را به چراغ قرمز تابلو راهنمایی و رانندگی منتسب میکنیم و نه چراغ قرمز ماشین آتش نشانی یک فرآیند بازشناسی است. در فرآیند بازشناسی ویژگیهای زیادی را از شی یا محرک در نظر میگیریم. این ویژگیها عبارتند از "شکل ، اندازه ، رنگ ، بافت و وضعیت قرار گرفتن" با این حال ویژگی "شکل" نقش اصلی را در بازشناسی ایفا میکند.فرآیند بازشناسی فقط به شناخت اشیا و محرک از هم منجر نمیشود بلکه پس از انتساب بسیاری از ویژگیهای بیان نشده و پنهان مانده را نیز استنباط میشود. این چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی؛ پس باید متوقف شویم یا این یک پیراهن است پس باید از پارچه درست شده باشد و نه فلز یا هر چیز دیگر.
مکان یابی دیگر فرآیند ادراکی "مکان یابی" است. به کمک فرایند مکان یابی دستگاه ادراکی میتواند جایگاه اشیا و محرکها را در جهانی سه بعدی تشخیص دهد. به کمک مکان یابی است که ادراک میکنیم که چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی در چهارراه اول قرار ندارد بلکه آن در چهارراه بعدی قرار دارد؛ پس لازم نیست توقف کنیم. در مکان یابی با سه موضوع اساسی یعنی "جداسازی اشیا ، ادراک فاصله و ادراک حرکت" سروکار داریم. از طریق جداسازی شکل و زمینه از هم جدا میشوند و از طریق ادراک فاصله عمق و فاصله اشیا را ادراک میکنیم و از طریق ادراک حرکت ثبات یا متحرک بودن و سست حرکت اشیا و محرکها را میشناسیم.
ثبات ادراکی یکی از فرآیندهای ادراکی که تکمیل کننده فرایندهای بازشناسی و مکان یابی است "ثبات ادراک" (Perceptionconstancy) میباشد؛ ثبات ادراک عبارت است "از ثابت نگهداشتن ظاهر اشیا به رغم متغیر بودن آنها" ثبات ادراکی کمک میکند که رنگها شکلها ، مکانها ، اندازهها و هر چیز دیگر به همان صورتی که در جهان هستند بازنمایی و ادراک شوند. با این وجود ثبات ادراکی همراه با خطایی نیز است. خطاهایی که میتوان آن را "خطاهای ادراکی" نام نهاد.
ارتباط با ادراک فرآیندهای ادراکی مستلزم توجه است و توجه مستلزم انتخاب کردن. برای مثال برای بازشناسی یک شی قبل از هر چیز باید توجه بر آن متمرکز شود، اما بیشتر اوقات انسان با سیل عظیمی از محرکها (که توسط اندام حسی دریافت و ارسال میشوند) روبرو است که امکان توجه به همه آنها برای بازشناسی وجود ندارد؛ بنابراین باید انتخاب کنیم. بطور کلی ، افراد محرکی برای ادراک کردن انتخاب میکنند که با موقعیت و وضعیتی که در آن قرار دارند متناسب باشد. برای مثال موقع خواندن یک مقاله بیشترین توجه به جملات آن مقاله معطوف است و نه صدای ماشینی که از خیابان در حال عبور است (بعضی مواقع اصلا وجود محرکی دیگر در اطرافمان را متوجه نمی شویم) این فرآیند که به ادراک کمک میکند "توجه انتخابی" (Selective Attention) نام دارد.
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
یادآوری مرحله مهمی در فرآیندهای مربوط به حافظه است. در مراحل حافظه گفته میشود که رمزگردانی ، نگهداری و یادآوری سه مرحله اساسی حافظه هستند و هر چند هر کدام از این مراحل نقش و اهمیت ویژه خود را دارا هستند، مرحله یادآوری نیز به نوبه خود اهمیت و تاثیر فزاینده در زندگی روزمره فرد دارد. بطوری که تمام یادگیریهای ما بدون مرحله یادآوری هیچ معنی خواهد داشت. به عبارتی تا زمانی که فرد نتواند آنچه را یاد گرفته مجددا یادآوری کند و در زمان مناسب مورد استفاده قرار دهد، تمام یادگیریها زائد و بیفایده خواهند بود. در این صورت ذهن و حافظه انسان مانند مخزنی خواهد بود که لحظه به لحظه مطالبی به آن افزوده میشود بدون آنکه کاربردی داشته باشند. عوامل موثر بر فرآیند یادآوری =وجود ارتباط بین مطالب یادگرفته= تشابه موجود بین دو مطلب= عوامل هیجانی= سرکوبی مطالب= وجود سرنخهای کلیدی
پدیدههای استثنایی در یادآوری
· پدیده دیگر ، مساله یادآوری خود به خودی است. حتما شما هم تجاربی داشتهاید که در آن خود به خود و بدون دلیل خاصی خاطرات یا وقایعی را به خاطر آورده باشید. خاطراتی که سالها پیش اتفاق افتاده و شاید هیچ ارتباطی با شرایط آن لحظه شما نداشته باشد. این که این خاطرات چگونه یادآوری میشوند نظرات مختلفی وجود دارد. در یکی از نظریات تداعی جزئی از شرایط فعلی را با شرایط مشابهی که در خاطره مورد نظر وجود دارد مطرح کردهاند. نظریات دیگری با اتکا بر فیزیولوژی حافظه ، فعال شدن مدارهای عصبی مرتبط با آن خاطره عنوان کردهاند. پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 21:38 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
روان شناسی علمی است که به بررسی علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی میپردازد. منظور از «رفتار» در روان شناسی ، آن دسته از فعالیتهای جاندار است که بوسیله یک جاندار دیگر یا با دستگاههای آزمایشگاهی قابل مشاهده است. و منظور از «فرآیندهای ذهنی» یعنی آن دسته از فعالیتهای جاندار که قابل مشاهده مستقیم نیست، ولی میتوان آن را از روی آثارش در رفتار فرد استنباط کرد. نمونههایی از رفتار عبارتند از : مطالعه کردن ، صحبت کردن ، ورزش کردن ، خوابیدن ، حرف زدن در خواب ، آب دهان انداختن ، گره کردن مشتها و ... و نمونههایی از فرآیندهای ذهنی عبارتند از : حل مسئله ، سبک تفکر ، تغییرات مربوط به حافظه و یادگیری ، ادراک و ...
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
آیا می خواهید بدانید فردی با منبع کنترل درونی هستید یا بیرونی ؟ بنابراین به این پرسشنامه زیر پاسخ دهید تا بدانید که موفقیتها و شکستهای خود و دیگران را به درون و توانایی خودتان وابسته می دانید یا به عوامل بیرونی مانند شانس و...؟. مقیاس کنترل درونی راتر علت این که کودکان دچار گرفتاری می شوند این است که پدر و مادرشان بیش از اندازه مجازاتشان می کنند .
. . : بدبختانه بیشتر اوقات ارزش یک فرد هر قدر که بکوشد نامعلوم می ماند . . - الف : هر قدر که سعی خودمان را بکنیم بازهم بعضی ها از ما خوششان نمی آید . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 12:56 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 12:44 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
راتر براي اين كه تفاوتهاي شخصيت موجود در عقايد ما نسبت به منبع تقويت مان را تعيين كند از مفهوم منبع كنترل استفاده كرد كه شكلي از انتظار تعميم يافته است . بين مفهوم منبع كنترل راتر و مفهوم خود كار آمدي بندورا شباهت هايي وجود دارد . هر دوي آنها به ادراك يا عقيده ما درباره درجه كنترلي كه بر رويدادهاي زندگي و تلاشهايمان براي برخورد با آنها داريم مي پر دازند . تفاوت عمده بين اين دو مفهوم اين است كه منبع كنترل مي تواند به بسياري از موقعيت هاي موجود در زندگي تعميم يابد ، در حالي كه خود كار آمدي ب موقعيتي خاص محدود مي شود . افرادي كه با متغير شخصيت منبع كنترل دروني مشخص مي شوند اعتقاد دارند تقويتي كه آنها دريافت مي كنند تحت كنترل رفتارها و ويژگيهاي خود آنهاست . آنهايي كه داراي منبع كنترل بيروني هستند تصور مي كنند كه تقويت توسط ديگران ، سرنوشت و يا شانس كنترل مي شود . آنها متقاعد شده اند كه در رابطه با اين نيروهاي بيروني عاجز هستند . منبع كنترل ما تاثير زيادي بر رفتارمان دارد . افراد داراي منبع كنترل بيروني ، كه معتقدند رفتارها و توانايي هايشان تاثيري در تقويت هايي كه دريافت مي كنند ندارند ، اغلب ارزش كمي براي هر گونه تلاش در جهت بهبود شرايط خود قائل هستند . وقتي كه آنها تصور مي كنند كه انتظار كنترل كمي بر زندگي خود چه در زمان حال يا در آينده دارند ديگر چرا تلاش كنند . در مقابل افرا د داراي منبع كنترل دروني معتقدند كه آنهاكنترلي جدي بر زندگي دارند و طبق آن نيز رفتار مي كنند . آنها ارزش بيشتري براي مهارتها و پيشرفت هاي خود قائل هستند و نسبت به نشانه هاي محيطي كه براي هدايت رفتار خود به كار مي برند هوشيار ترند . آنها اغلب اضطراب كمتر و اعتماد به نفس بيشتري را گزارش مي دهند و آمادگي بيشتري براي پذيرفتن مسئوليت اعمالشان دارند و از سلامتي رواني و جسماني بيشتري برخوردارند . مفهوم منبع كنترل را راتر از آزمايش مربوط به انتظارهاي تعميم يافته به وجود آورد . برخي افراد احساس مي كنند آن چه براي آنها اتفاق مي افتد توسط نيروهاي بيروني كنترل مي شود در حالي كه ديگران احساس مي كنند آن چه برايشان پيش مي آيد عمدتا توسط تلاشها و مهارتهاي خود آنها كنترل مي شود . دوعامل يا مؤلفه مفهوم منبع كنترل عبارتند از : انتظار و ارزيابي . مؤلفه انتظار شامل آن چيزي است كه وقتي از ما مي خواهند كه مفهوم كنترل را شرح دهيم اغلب به آن فكر مي كنيم . مؤلفه ارزيابي اين سؤال را در بر دارد كه موقعيت چه قدر اهميت دارد و تا چه اندازه اي لازم است كه در ان موقعيت كنترل داشته باشيم . بنابراين اگر كنترل ادراك شده دروني يا بيروني به تمام موقعيت ها مربوط نمي شود ، پس منبع كنترل ممكن است صفت شخصيت فراگير مستقل از موقعيت محرك نباشد . شايد فقط در موقعيت هايي كه برايمان اهميت دارند نياز به اطمينان از توانايي مان در اعمال كنترل داشته باشيم ، يعني آن موقعيت هايي كه داراي مؤله ارزيابي بالايي هستند . افرادي كه داراي منبع كنترل دروني هستند داراي اراده آزاد هستند . ما مي توانيم تجربيات خودمان را تنظيم و هدايت كنيم و رفتارهايمان را انتخاب نمائيم . ما ممكن است كه تحت تاثير متغيرهاي بيروني باشيم ، اما مي توانيم ماهيت و مقدار آن تاثير را شكل دهيم .افراد داراي منبع كنترل بيروني احساس كنترل را درك نمي كنند و معتقدند توسط نيرو هاي بيروني كنترل مي شوند . راتر براي ارزيابي دو نوع انتظار تعميم يافته ، دو پرسشنامه خود سنجي را ساخت . منبع كنترل دروني در برابر منبع كنترل بيروني يكي از آن دو پرسشنامه است . تلاش براي كنترل كردن محيط بيروني مان در نوباوگي آغاز مي شود و بين 8 تا 14 سالگي آشكارتر و متمايزتر مي گردد. منبع كنترل در كودكي آموخته مي شود و به طور مستقيم به رفتار والدين مربوط است . عقايد كنترل بيروني احتمالا توسط كودكان پرورش يافته در خانه هايي نشان داده مي شود كه فاقد الگوي نقش مرد بزرگسال بو ده اند . هم چنين عقايد كنترل بيروني با تعداد همشيرها افزايش مي يابد . بنابراين ، كودكان موجود در خانواده هاي بزرگ تك والدي كه توسط مادر سرپرستي مي شود . معلوم شده است والدين كودكاني كه داراي منبع كنترل دروني هستند ، بسيار حمايت كننده اند ، موفقيتها را تحسين مي كنند ( تقويت مثبت ) .در مقررات انظباطي خودبا ثبات هستند ، آنها نگرشهاي خودكامه ندارند . اين والدين با تشويق استقلال ، منبع كنترل دروني را هم چنان در آنها پرورش مي دهند . با احتمال بيشتري منبع كنترل وقتي افراد مسن تر مي شوند ، گرايش دروني آنهابيشتر مي شود كه در ميانسالي به اوج مي رسد. بر اساس بررسي ها مردان منبع كنترل دروني بيشتري از زنان دارند . افراد طبقات پايين اجتماعي و اقليت ها منبع كنترل بيروني دارند . در مجموع معلوم شده است كه آسيايي بيشتر از آمريكايي ها گرايش بيروني دارند .افرادي كه گرايش به درون دارند از افرادي كه به بيرون گرايش دارند با احتمال بيشتري به خيال پردازي هاي بيشتر درباره موفقيت و خيال پردازي هاي كمتر در مورد شكست مي پردازند ، درموقعيت هاي مختلف اطلاعات بيشتري را كسب و پردازش مي كنند ، حس انتخاب شخصي بيشتري را تجربه مي كنند ، محبوب همسالانشان هستند ، جذب افرادي مي شوند كه بتوانند آنها را دستكاري كنند ، اعتماد به نفس بيشتري دارند و به شيوه هاي ماهرانه تري عمل مي كنند . همچنين افراد داراي منبع كنترل دروني با احتمال كمتري مشكلات هيجاني دارند يا الكلي مي شوند . آنها با ناراحتي رواني بهتر كنار مي آيند ، كمتر دچار اضطراب و افسردگي مي شوند و با احتمال كمتري دست به خودكشي مي زنند . افرادي كه از نظر منبع كنترل دروني بالاتر هستند ، در مدرسه نمره هاي بالاتري مي گيرند و در آزمونهاي پيشرفت تحصيلي نمره هاي بيشتري كسب مي كنند . آنها دربرابر تلاشهاي قانع سازي و اعمال فشار مقاوم ترند و زيرك تر و كنجكاوتر هستند . افرادي كه داراي منبع كنترل دروني هستند از نظر جسماني سالم ترند ، فشار خون پايين تر و حمله هاي قلبي كمتري دارند در مورد سلامتي خود محتاط ترند ، اين افرادبه پيامهاي تندرستي حساسترند . منبع كنترل تا جايي كه به سلامت جسماني مربوط مي شود شامل چهار عامل است : تسلط بر خود ( اعتقاد فرد به توانايي غلبه كردن بر بيماري ) ، پيشگيري از بيماري ، اداره بيماري و سرزنش خود . درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |