علمی-اجتماعی
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی


برو بمیر: برو گمشو!


بمیرم برایت: خیلی دلم برایت می سوزد!


می میرم برایت: عاشقتم!


می مردی؟: چرا کار را انجام ندادی؟


مردی؟: چرا جواب نمی دهی؟

نمردیم و...: بالاخره اتفاق افتاد!


مردیم تا...: صبرمان تمام شد!


مرده: بی حال!


مردنی: نحیف و لاغر!


مردم: خسته شدم!

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:25 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

یادآوری مرحله مهمی در فرآیندهای مربوط به حافظه است. در مراحل حافظه گفته می‌شود که رمزگردانی ، نگهداری و یادآوری سه مرحله اساسی حافظه هستند و هر چند هر کدام از این مراحل نقش و اهمیت ویژه خود را دارا هستند، مرحله یادآوری نیز به نوبه خود اهمیت و تاثیر فزاینده در زندگی روزمره فرد دارد. بطوری که تمام یادگیریهای ما بدون مرحله یادآوری هیچ معنی خواهد داشت. به عبارتی تا زمانی که فرد نتواند آنچه را یاد گرفته مجددا یادآوری کند و در زمان مناسب مورد استفاده قرار دهد، تمام یادگیریها زائد و بی‌فایده خواهند بود. در این صورت ذهن و حافظه انسان مانند مخزنی خواهد بود که لحظه به لحظه مطالبی به آن افزوده می‌شود بدون آنکه کاربردی داشته باشند.

عوامل موثر بر فرآیند یادآوری =وجود ارتباط بین مطالب یادگرفته= تشابه موجود بین دو مطلب= عوامل هیجانی= سرکوبی مطالب= وجود سرنخهای کلیدی

  • وجود ارتباط بین مطالب یادگرفته یادآوری آن مطالب را آسان خواهد ساخت. در صورتی که در حین یادگیری به یکدیگر مرتبط شده و پیوندی بین آنها برقرار گردد، علاوه بر اینکه یادگیری آن مطالب را آسان می‌سازد، به علت رابطه‌ای که بین مطالب ایجاد می‌شود، یادآوری آنها را با سهولت انجام خواهد گرفت. تصور کنید فردی که عملکرد قلب را بخوبی می‌داند، آشنایی با اختلالات قلبی و یادگیری آنها راحتتر خواهد بود نسبت به کسی که هیچ آشنایی با عملکرد قلب ندارد.

 تشابه موجود بین دو مطلب نیز می‌تواند یادآوری را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتی که وجود تشابه برای فرد مشخص باشند و فرد بتواند به وجه شباهت دو مطلب پی ببرد و همچنین وجوه تمایز آنها را از یکدیگر بازشناسد، یادآوری آسانتر خواهد بود. اما در صورتی که چنین وجه تشابه وجه تمایزی برای فرد معین نباشد یا فرد قادر به درک آن نباشد، یادآوری با تداخل مطالب همراه خواهد بود. شاید برای افراد زیادی پیش آمده باشد که سر جلسه امتحان پاسخ سوال دیگری را به جای پاسخ سوال مورد نظر نوشته باشند. در چنین شرایطی تشابه مطالب چنین اشتباهی را به بار می‌آورد.

  • عوامل هیجانی نیز در مشکلات مربوط به یادآوری دخیل هیتند. این عوامل نه تنها در شرایطی موجب یادآوری می‌شوند، در برخی موارد نیز مانع یادآوری مطالب می‌شوند. تحقیقات نشان می‌دهند که اگر ما مطالبی را تحت شرایط هیجانی خاصی یاد گرفته باشند، تحت همان شرایط هیجانی یادآوری بهتری خواهند داشت. اگر خاطره‌ای را با حالت یاس و ناامیدی در حافظه ما نقش بسته باشد، در شرایطی که مایوس و ناامید باشیم با احتمال بیشتری آن خاطره را به یاد خواهیم برد. به همین دلیل است که افراد افسرده اغلب خاطرات بد و منفی زندگانی خود را یادآوری می‌کنند. از سوی دیگر برخی هیجانات منفی در فرآیند یادآوری دخالت می‌کنند، مثل حالتهای اضطراب که مانع از یادآوری مطالب یاد گرفته شده می‌شوند. این فرآیند سر جلسه امتحان برای افرادی که دچار اضطراب امتحان می‌شوند، بسیار اتفاق می‌افتد.
  • سرکوبی مطالب از علل مهم دیگر در یادآوری است. گاه مطالب ذخیره شده به خاطر بار هیجانی و ناراحت کننده‌ای که برای فرد دارند یا به نحوی با مسائلی ارتباط دارند که این حالت ناخوشایند را در آنها ایجاد می‌کنند، به سختی یادآوری می‌شوند یا اصلا یادآوری نمی‌شوند. مثل کسی که وقایع اتفاق افتاده در حین تصادف رانندگی را که موجب از دست دادن عزیزانش شده فراموش می‌کند.
  • وجود سرنخهای کلیدی معمولا بر یادآوری اطلاعات تاثیر می‌گذارد. بر این اساس اصولی و پیشنهاد می‌شود که در بهسازی حافطه مورد استفاده قرار می‌گیرند. وجود سرنخهایی از مطالب یادگرفته شده در شرایط یادآوری به فراخوانی کل مطالب از حافظه کمک می‌کند. مثل دانش آموزی که در یک امتحان شفاهی از معلم می‌خواهد اول پاسخ را بگوید. در واقع او به دنبال سر نخی برای پیدا کردن مطالب برای یادآوری است.

پدیده‌های استثنایی در یادآوری

  • یکی از مواردی که در زمینه یادآوری مطرح است و به نظر جالب می‌آید، یادآوریهایی است که از طریق روشهایی چون هیپنوتیزم انجام می‌گیرد. هیپنوتراپیتها معتقدند که از طریق مراحل هیپنوز می‌توان خاطرات خاصی را در فرد زنده کرد. این خاطرات ممکن است به سالهای قبل ، حتی سالهای کودکی و حتی دوره معینی مربوط باشند. در همین زمینه روانکاوان معتقدند که با روشهای خاصی می‌توان خاطراتی را که در فرد موجب بیماری و اختلالات روانی شده‌اند، فراخوانی کرد.

    یادآوری این موارد در جریان درمان کلید اصلی تداوم درمان است. آنها معتقدند این خاطرات اغلب خاطراتی ناراحت کننده هستند که فرد با استفاده از مکانیزم دفاعی سرکوبی آنها را به ناخودآگاه خود فرستاده است. این یادآوریها چقدر صحت و سقم داشته باشند، یا به عبارتی چه اندازه به اتفاقات واقعی که در زندگی فرد افتاده باشند مربوط هستند جای سوال دارد. ولی آنچه جالب توجه است، درمان و احساس راحتی است که بیمار بعد از این یادآوریها در خویش احساس می‌کند.

پدیده دیگر ، مساله یادآوری خود به خودی است. حتما شما هم تجاربی داشته‌اید که در آن خود به خود و بدون دلیل خاصی خاطرات یا وقایعی را به خاطر آورده باشید. خاطراتی که سالها پیش اتفاق افتاده و شاید هیچ ارتباطی با شرایط آن لحظه شما نداشته باشد. این که این خاطرات چگونه یادآوری می‌شوند نظرات مختلفی وجود دارد. در یکی از نظریات تداعی جزئی از شرایط فعلی را با شرایط مشابهی که در خاطره مورد نظر وجود دارد مطرح کرده‌اند. نظریات دیگری با اتکا بر فیزیولوژی حافظه ، فعال شدن مدارهای عصبی مرتبط با آن خاطره عنوان کرده‌اند

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:22 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی


 این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟

چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟


کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته؟


کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟


این موقع شب با کی حرف می زنی؟


چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟


کی غذای منو خورده؟

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:20 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

 

حافظه کوتاه مدت (S.T.M)

مهمترین ویژگی این نوع حافظه ، گنجایش محدود آن است که بطور متوسط بین هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده (2±7) است. بعضی افراد تنها 5 ماده و برخی تا 9 ماده را در حافظه کوتاه مدت خود نگه می‌دارند، اما بطور متوسط گنجایش حافظه کوتاه مدت اکثریت افراد 7 ماده است. این رقم فراخنای حافظه نامیده می‌شود.ویژگی دیگر حافظه کوتاه مدت آن است که اطلاعات در آن به صورت صوتی ، دیداری (عمدتا به صورت صوتی) رمزگردانی می‌شوند، مثلا شخصی که مجموعه حروف RLBKSJ را شنیده و آن را به صورت صوتی رمزگردانی کرده است، در یادآوری ممکن است به جای حرف B ، حرف T را که صدای مشابهی با حرف B دارد، بیان کند.بازیابی در این حافظه کم و بیش عاری از خطاست، بطوری که اگر مطلبی در حافظه باشد، حتما قابل دسترسی است. یک آزمایش ساده برای تعیین فراخنای حافظه

از دوست خود بخواهید فهرستی از کلمات مثل اسامی افراد ، مکانها یا ارقام را تهیه کند و برای شما بخواند. بعد از آن ببینید از فهرست خوانده شده ، چند نام یا رقم را می‌توانید به ترتیب به یاد بیاورید. رقمی که بدست می‌آورید، احتمالا بین 5 و 9 خواهد بود که فراخنای حافظه شما را نشان می‌دهد. در واقع حافظه کوتاه مدت مثل جعبه هفت خانه‌ای است. زمانی که این هفت خانه پر شود، به ناچار باید برخی از خانه‌ها خالی شوند تا اطلاعات جدید بتوانند در آنها قرا بگیرند. این مساله یکی از علل فراموشی است.

 حافظه دراز مدت (L.T.M)

مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن می‌توان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمی‌روند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی می‌گردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست. رمزگردانی مطالب در این نوع از حافظه به صورت معنایی صورت می‌گیرد، برخلاف حافظه کوتاه مدت که از رمز صوتی و یا دیداری استفاده می‌کند. به عنوان مثال اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در حین یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که می‌شنویم و مدتی بعد آنها را بازگو می‌کنیم، به وضوح می‌توانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه می‌شود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمی‌کنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده می‌شود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها یادسپاری کنیم.
بازیابی در این نوع حافظه برخلاف حافظه کوتاه مدت با خطا و اشکالاتی همراه است که گنجایش زیاد آن و اطلاعات نامحدود موجود در آن و گذشت زمان از دلایل آن می‌تواند باشد.

حافظه حسی

«حافظه حسی» نخستین مرحله به یاد‌سپاری و ذخیره کردن اطلاعات است. در این حافظه نسخه دقیقی از«اطلاعات حسی» ذخیره می‌شود. گنجایش این حافظه نامحدود است، اما مدت زمان ذخیره‌سازی اطلاعات بسیار کوتاه (حدود یک ثانیه) است. بعد از آنکه محرکی (از طریق گیرنده‌های حسی) وارد حافظه حسی شد، اگر مورد «توجه» (Attention) و دقت قرار گیرد، اطلاعات آن محرک به حافظه «کوتاه ‌مدت» انتقال می‌یابد. این فرآیند دقت و توجه برای انتقال اطلاعات با حافظه کوتاه مدت بسیار مهم است، زیرا آدمی در هر لحظه تحت تاثیر محرکهای حسی فراوانی قرار دارد، که اگر قرار بود این محرکها «ادراک» (Perception) شوند، زندگی غیر ممکن می‌شد. آدمی از طریق توجه کردن به بعضی از امور (محرکها) و بی‌توجهی به بعضی دیگر تصمیم می‌گیرد، تا آنچه را که می‌خواهد، ادراک کند. این فرآیند برای آغاز یادگیری مهم است.

 رابطه بین دو نوع حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت

آیا بین حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت رابطه‌ای وجود دارد؟ این دو نوع حافظه از چه راهی با یکدیگر مرتبط می‌شوند؟ اینها سوالاتی هستند که نظریه‌های مختلفی در پاسخ آنها ارائه شده است. بر اساس یکی از این نظریه‌ها که به نظریه حافظه دوگانه معروف است، اطلاعات برای اینکه در حافظه دراز مدت ذخیره شوند، باید از حافظه کوتاه مدت به آنجا منتقل شوند. بنابراین اطلاعاتی که از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت منتقل می‌شوند، پایدار می‌مانند و در غیر این صورت بطور کامل از بین می‌روند.از مهمترین راههایی که انتقال مطالب از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت را سبب می‌شود، ایجاد پیوند بین مطالب موجود در حافظه کوتاه مدت با مطالبی است که از قبل در حافظه بلند مدت وجود دارد و روش دیگر مرور ذهنی است. مرور ذهنی تحکیم و انتقال اطلاعات را به حافظه بلند مدت با سهولت انجام می‌دهد.

 تفاوتهای حافظه کوتاه مدت و بلند مدت

تمایز روانشناختی مراحل سه‌ گانه حافظه (رمز گردانی ، اندوزش ،بازیابی- ارزیابی)  در هر دو نوع حافظه وجود دارند. اما تفاوتی که وجود دارد اینست که کار‌کرد و فرایند این سه مرحله در هر دو موقعیت یکسان نیست. برای مثال حافظه کوتاه مدت رمز‌گردانی را به صورت «شنیداری و دیداری» انجام می‌دهد، در حالیکه رمزگردانی حافظه بلند مدت به صورت «معنایی و پیوندهای معنی‌دار است».

تمایز زیست‌شناختی

حافظه کوتاه مدت و بلند از لحاظ ساختار مغزی نیز متفاوت هستند. پژوهش‌ها معلوم ساخته است که «هیپوکامپ» (Hippocampus) که ساختاری در زیر قشر مخ و نزدیک به مغز است، فقط در حافظه بلند مدت نقش دارد، ولی در حافظه کوتاه مدت تاثیر ندارد. این در حالی است که مناطق پیشانی قشر مخ (قطعه پیشانی) در حافظه کوتاه مدت دخالت دارند. مطالبی را که یادآوری می‌کنیم با توجه به زمان یادآوری می‌تواند مربوط به دو نوع مختلف حافظه باشد. دانش آموزی را تصور کنید که در کلاس درس مطالبی را در مورد موضوعی یاد می‌گیرد، مثلا نام یک آتشفشان یا پایتخت یک کشور و ... . زمانی که بلافاصله و در همان کلاس درس سوالاتی از این مطالب از وی می‌شود، در پاسخگویی به آن از حافظه کوتاه مدت خود استفاده می‌کند، ولی زمانی که سوالات در جلسه بعد و چند روز دیگر از او پرسیده می‌شود و او پاسخ می‌دهد، در واقع از حافظه دراز مدت خود استفاده کرده است. وقتی ما مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن آن به خاطر می‌آوریم، یادآوری آن کار آسانی خواهد بود و به سهولت انجام خواهد گرفت، اما زمانی که مدتی از شنیدن مطلب می‌گذرد و تلاش می‌کنیم آن را یاد بیاوریم، با مشکل بیشتری روبرو خواهیم شد. زمانی که ما بلافاصله مطالب را یادآوری می‌کنیم، در واقع از دانش فعال خود که هنوز در سطح هشیاری ما قرار دارد، استفاده می‌کنیم، ولی زمانی که مدتی بعد از شنیدن مطالب قصد یادآوری آنها را می‌کنیم، دانشی که از آن استفاده می‌کنیم، نافعال است. با این توصیف در تقسیم بندیهایی که از حافظه به عمل آمده، آن را به دو نوع حافظه کوتاه مدت و دراز مدت تفسیم بندی کرده‌اند. تفاوت این دو نوع حافظه عمدتا به مدت زمان نگهداری اطلاعات مربوط می‌شود. هرچند تفاوتهای «حافظه حسی» (Sensory Memory) صحبت می‌شود. مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن می‌توان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمی‌روند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی می‌گردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست. رمزگردانی مطالب در این نوع از حافظه به صورت معنایی صورت می‌گیرد، برخلاف حافظه کوتاه مدت که از رمز صوتی و یا دیداری استفاده می‌کند. به عنوان مثال اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در حین یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که می‌شنویم و مدتی بعد آنها را بازگو می‌کنیم، به وضوح می‌توانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه می‌شود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمی‌کنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده می‌شود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها GetBC(739);

دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:18 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو

جواب داد: «برای یک لقمه نان.» نویسنده جوان گفت: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ

می نویسیم» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هرکدام از ما برای چیزی می نویسیم که نداریم.»

 

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:16 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

جعفرمیره امتحان گواهی نامه بده.

چندبار رد میشه.

 بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره.

می گه گواهی نامه! اون هم میگه دادین که می خواین؟

 

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:13 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

فیزیولوژی یادگیری و حافظه به بررسی فرآیندهای عصبی می‌پردازد که

 در جریان یادگیری و یا عملکرد

 حافظه رخ می‌دهند.در تبیین یادگیری از دیدگاه فیزیولوژیک دو نظریه کلی

وجود دارد که یکی از آنها

تغییرات را در سطح سیناپسی و عوامل زیست شناسی مرتبط با آن در نظر

می‌گیرد و دیگری توجه

خود را به تغییرات در مدارهای نورونی معطوف داشته است. هر دو اینها به تغییرات فیزیولوژیکی

توجه دارد، که در حین یادگیری در مغز و سلولهای عصبی اتفاق می‌افتند. اولین بار در

سال 1961 بود که جیمز اندر توانست نورونها را به روش شرطی سازی عاملی حساس کند.

شرطی شدن سلول عصبی یک حالت افزایش تحریک پذیری را در آن پدید می‌آورد که ناشی

از تغییرات در یون و فوریزاسیون پروتئین است.

نظریه سیناپسی در فیزیولوژی یادگیری و حافظه در حالت عادی ارتباط بین سلولهای عصبی را

می‌توان حالتی خاموش و بدون مصرف دانست. بدین معنی که تعداد دندریتها ، تعداد فضاهای

بین سیناپسی ، بند سلول ، ضخامت آکسون و مانند آن در حالتی است که بدون مصرف بوده و

در واقع مانع از عبور اطلاعات از سلولی به سلول دیگر می‌شود. پیدایش تحریک سبب دگرگون شدن

اینگونه خصوصیات در سلولهای عصبی می‌گردد و البته سیناپس تحریک شده مدتی بحال خود

واگذاشته شود. این شرایط به حالت اولیه برخواهد گشت. بطور کلی در این نظریه چنین عنوان

می‌شود که عبور جریان عصب ایجاد تکانه عصبی می‌کند. سپس آنزیم درون نورون فعال می‌شود.

پس از آن تغییراتی در طرز تهیه پروتئین سلول پدید می‌آید و نهایتا الگوهای هندسی خاصی

در نورونها پایدار می‌شود. اصطلاح ردیااینگرام را در تعریف و نمایش فرضی و فیزیک یک خاطره

بکار برده‌اند. منظور از اینگرام این است که حین یادگیری تغییراتی فیزیولوژیک یا زیست شیمیایی

در نورون اتفاق می‌افتد. لشلی در جستجوی اینگرام به آموختن رفتارهایی به حیوان و سپس

برداشتن قسمت‌هایی از مغز مبادرت ورزید، وی کاهش پدید آمده در حافظه را نمی‌توان به عنوان

از بین رفتن اینگرامها دانست، بلکه این امر تا حدود زیادی بخاطر انفعال و گسیختگی در

فرآیندهای حسی و حرکتی مغز بوده است. پس از لشلی نظرها معطوف به ساختارهای زیرین قشر

مغز گردید و در این زمینه ساختارهایی مثل هیپوکامپ ، استریاتوم و آمیگدال به عنوان

ساختارهای اساسی مرتبط با حافظه کوتاه مدت مطرح شدند. هر چند در پستانداران و

مخصوصا در انسان دیده شده است که ساختارهای اخیر در حافظه نقش دارند، ولی گفته

شده است که جوندگان می‌توانند پس از برداشته شدن قشر جدید (نئوکرتکس) و ساختارهای

اخیر تشکیل حافظه دهند.

نظریه مبتنی بر الکتروفیزیولوژی و تشکیل مدارهای حافظه در فیزیولوژی یادگیری و حافظه از

زمان پاولف ، فیزیولوژیست معروف روسی که یادگیری شرطی را مورد بررسی قرار داد، این

موضوع همواره مورد توجه بوده است که در جریان یادگیری شرطی به دنبال انتشار تحریک در

قشر مخ یک ارتباط موقت بین ناحیه مربوط به محرک شرطی و ناحیه مربوط به محرک غیر شرطی

پدید می آید. اگر این ارتباط تقویت شود بازتاب شرطی تثبیت خواهد شد و در غیر اینصورت

از بین رفته و خاموشی پدید خواهد آمد. یکی از تاثیرات یادگیری این است که مدارهای

جدیدی در مغز فعال یا باز می‌شود.

از نظر الکتروفیزیولوژی امواج آلفای مغز که با گشودن چشم مهار می‌شوند، با پیدایش هر

محرک جدید و ناشناخته مجددا پیدا می‌شوند. علاوه بر این دیده شده است که توجه کردن

علاوه بر اینکه امواج آلفا را مهار می‌کند، به پدید آمدن امواج تتا منجر می‌شود و اصولا امواج تتا

را به عنوان شاخصی برای فعالیت مغز حین یادگیری فرض کرده‌اند. همه اینها دال بر این است

که تشکیل حافظه و پیدایش اولین مدارهای حافظه مبنای الکتروفیزیولوژیک دارد. فرآیند تثبیت

و ایجاد رویا با طی مراحل عبور از حافظه کوتاه مدت و ضبط در حافظه دراز مدت انجام می‌گیرد.

این فرآیند را تحکیم می‌نامند. قطع فعالیت الکتریکی مغز به مدور شدن حافظه و آن هم در

مراحل اولیه تشکیل حافظه می‌انجامد.

تفاوت حافظه کوتاه مدت و دراز مدت از لحاظ فیزیولوژی حافظه دراز مدت که مطالب را به مدت

زمان طولانیتری نگهداری می‌کند و ظرفیت آن نامحدود است، مبنای زیست شیمیایی دارد.

به عبارتی اطلاعات در این حافظه از تغییرات زیست شیمیایی پدید آمده و نگهداری می‌شوند.

خاطرات دراز مدت بیشتر از خاطرات کوتاه مدت حفظ می‌شود. بدلیل وقت بیشتری که این

خاطرات برای پیوند یافتن با تعدادی از نواحی قشر مغز را داشته اند. هر چه تعداد ارتباطات

بیشتر باشد شانس تماس با یک راه نورونی که به خاطره‌ای ختم می‌شود بیشتر است.

فراخوانی مکرر یک خاطره موجب ثبات آن می‌گردد. این کار از طریق تحکیم این تغییرات اولیه

انجام می‌شود، ذخیره سنتزی برای حافظه خوب ، نقش اساسی دارد. ارتباط دادن اطلاعات

به معلومات قبلی که از حافظه دراز مدت به معانی بیشتر از حفظ بر حسب عادت مستلزم

فعالیت روانی است.این اطلاعات نسبت به اطلاعات حفظ شده بطور سطحی و بدون معانی

و مفاهیم بتدریج از بین می‌روند. حافظه کوتاه مدت که به حافظه کاری نیز معروف است و

مدت زمان نگهداری اطلاعات در آن و همچنین ظرفیت آن محدود است. بر اساس داده‌های

فعلی حافظه کوتاه مدت بیشتر بنیادی الکتروفیزیولوژیک دارد.

تاثیر عوامل مختلف بر جریان فیزیولوژیکی یادگیری و حافظه گفته می‌شود حتی عوامل دیگری

که موثر بر یادگیری و حافظه شناخته شده‌اند موجب ایجاد تغییرات فیزیولوژیک می‌شوند. یکی

 از این عوامل استرس است که تاثیرات عمیقی روی یادگیری و حافظه دارد. معمولا شرایط

استرس‌زا مانع از آن می‌شود یادگیری کاملی اتفاق افتد و در زمان یادآوری از حافظه نیز استرس

و اضطراب به عنوان عامل مداخله‌گر مانع بازیابی مطالب یاد گرفته می‌شود (همان چیزی که

سر جلسه امتحان اتفاق می‌افتد.) گفته می‌شود در حین استرس ترشح آدرنالین می‌تواند

موجب تاثیرات متفاوتی روی یادگیری داشته باشد. در یک حد معینی از استرس که حد

معینی از ترشح آدرنالین را سبب می‌شود، استرس می‌تواند موجب تقویت یادگیری شود.

اما اگر استرس خیلی شدید باشد یادگیری مهار می‌شود. خلق و شرایط روحی شخص

نیز تغییرات فیزیولوژیک ایجاد می‌کند که با فرآیند یادگیری و عملکرد حافظه مرتبط هستند.

به عبارتی یادگیری مطالب در حالت خوشحالی حافظه را تقویت می‌کند و شخص در چنین

حالتی بهتر می‌تواند خاطرات را برای خود زنده کند. تغییرات خلق و خو نیز با ترشح برخی

هورمونها و تغییرات زیست شیمیایی مرتبط بوده‌اند. حتی محرومیتهای محیطی ، قرار نگرفتن

در محیطی مساعد برای شکوفایی استعدادها نیز با تغییرات زیست شیمیایی در مغز گزارش

شده است. یعنی افرادی که در محیطهای دارای فقر اقتصادی ، فرهنگی و کمبود امکانات

برای یادگیری زندگی می‌کنند، اغلب عملکرد یادگیری پایینتری دارند. برای این عوامل نیز

تغییرات فیزیولوژیک را شناسایی کرده‌اند مطالبی را که یادآوری می‌کنیم با توجه به زمان

یادآوری می‌تواند مربوط به دو نوع مختلف حافظه باشد. دانش آموزی را تصور کنید که در کلاس

درس مطالبی را در مورد موضوعی یاد می‌گیرد، مثلا نام یک آتشفشان یا پایتخت یک کشور و ... .

زمانی که بلافاصله و در همان کلاس درس سوالاتی از این مطالب از وی می‌شود، در

پاسخگویی به آن از حافظه کوتاه مدت خود استفاده می‌کند، ولی زمانی که سوالات در

جلسه بعد و چند روز دیگر از او پرسیده می‌شود و او پاسخ می‌دهد، در واقع از حافظه

دراز مدت خود استفاده کرده است. وقتی ما مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن آن به خاطر

می‌آوریم، یادآوری آن کار آسانی خواهد بود و به سهولت انجام خواهد گرفت، اما زمانی که

مدتی از شنیدن مطلب می‌گذرد و تلاش می‌کنیم آن را یاد بیاوریم، با مشکل بیشتری روبرو

خواهیم شد. زمانی که ما بلافاصله مطالب را یادآوری می‌کنیم، در واقع از دانش فعال خود

که هنوز در سطح هشیاری ما قرار دارد، استفاده می‌کنیم، ولی زمانی که مدتی بعد از شنیدن

مطالب قصد یادآوری آنها را می‌کنیم، دانشی که از آن استفاده می‌کنیم، نافعال است.

با این توصیف در تقسیم بندیهایی که از حافظه به عمل آمده، آن را به دو نوع حافظه کوتاه

مدت و دراز مدت تفسیم بندی کرده‌اند. تفاوت این دو نوع حافظه عمدتا به مدت زمان نگهداری

اطلاعات مربوط می‌شود. هرچند تفاوتهای دیگری نیز با یکدیگر دارند. مطالعات نشان داده‌اند

که آدمی انواع مختلفی از حافظه (Memory) را دارد. اینکه «اطلاعات برای مدت زمان کوتاهی

ذخیره می‌شوند یا برای مدت زمان بلند» باعث تقسیم حافظه به انواع «حافظه

کوتاه ‌مدت» (Short-Term Memory) و حافظه بلند ‌مدت (Long-Term Memory) شده است

. با وجود این تقسیم آنها برای ذخیره کردن اطلاعات مراحل سه‌گانه حافظه را اجرا می‌کنند

، البته به شیوه‌ها و ساختارهای مختلف این کار را انجام می‌دهند. نکته دیگر آنکه در بعضی

از مطالعات و منابع از حافظه نوع سومی نیز به نام «حافظه حسی»

(Sensory Memory) صحبت می‌شود.

 

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:12 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

پدیده محرومیت حسی هر چند برخی از احساساتی که ما دریافت می‌کنیم به مرحله ادراک نمی‌رسند،

 با اینحال به نظر می‌رسد که در تعادل جسمی و روانی شخص اهمیت بسزایی داشته باشند. بالا بردن این

محرکات حسی از یک حد معین اغلب ادراک را منتقل می‌سازد، مسلما برای فرد آزار دهنده خواهد بود. مثل

کسی که در عین حال که دارد تلفنی صحبت می‌کند صدای رادیو را هم بالا برده است، تلویزیون را هم روشن

کرده است. انسان با وجود اینکه هموراه در مسیر سیلی از محرکهای محیطی قرار دارد، اما با بالا رفتن شدت

چند محرک بطور همزمان برای او آزار دهنده خواهد بود. عکس این قضیه نیز صادق است، زمانی که از شدت

محرکهای حسی کاسته شود بطوری که پایینتر از حد معین باشند برای فرد آزار دهنده خواهد بود. بویژه زمانی

که کلیه این احساسات بطور کلی حذف شوند. این مساله را طی آزمایشی با عنوان محرومیت حسی مورد

مطالعه قرار داده‌اند. برای بررسی چنین حالتی افرادی داوطلب را با وعده دادن دستمزد خیلی عالی

در اطاقکی قرار دادند که نسبت به صدا و نور طبیعی کاملا غیر قابل نفوذ بود. دست ما و بدن او را طوری

پوشاندند که حس لمس را کاملا کاهش دهند و روشهای دیگری نیز بکار بردند تا سایر تحریکات محیطی

را به حداقل برسانند.
نتایج این آزمایشات نشان داد که افراد در این حالت دچار یکسری توهمات شدند، یعنی تحریکاتی را احساس

می‌کردند که وجود خارجی نداشتند، تغییرات عاطفی مثل ترس ، اضطراب و افسردگی در آنها بوجود آمده

و ناراحتیهای جسمی احساس کردند. این شرایط به قدری آزار دهنده شد که آزمودنیها با وجود وعده

دریافت دستمزد عالی حاضر به ادامه آزمایش نشدند. اجرای همین آزمایش روی برخی حیوانات

منجر به مرگ آنها شد.

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:10 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

افسردگی‌ عبارت‌ است‌ از احساس‌ غم‌، دلسردی‌، یا ناامیدی‌ به‌ مدت‌ حداقل‌ 2 هفته‌

 

در اغلب‌ روزها و اغلب

‌ ساعات‌ روز، به‌ علاوه‌ علایم‌ همراه‌.

علایم‌ :از دست‌ دادن‌ علاقه‌؛ بی‌حوصلگی‌ و دلزدگی‌؛ ناتوانی‌ از لذت‌ بردن‌

احساس‌ ناامیدی‌؛ بی‌حالی‌ و خستگی‌

بی‌خوابی‌؛ خواب‌ زیاد یا ناراحت‌

گوشه‌گیری‌ اجتماعی‌؛ احساس‌ بی‌ارزش‌ بودن‌ ومورد نیاز نبودن‌

بی‌اشتهایی‌ یا پرخوری‌؛ یبوست‌

از دست‌ دادن‌ میل‌ جنسی‌

مشکل‌ داشتن‌ در تصمیم‌گیری‌؛ مشکل‌ داشتن‌ در تمرکز

یکباره‌ به‌ گریه‌ افتادن‌ بدون‌ توضیح‌ مشخص‌

احساس‌ گناه‌ شدید به‌ خاطر وقایع‌ بی‌اهمیت‌ یا خیالی‌

تحریک‌پذیری‌؛ بی‌قراری‌؛ افکار خودکشی‌

دردهای‌ مختلف‌، مثل‌ سردرد، درد قفسه‌ سینه‌ بدون‌ شواهدی‌ از بیماری‌ جسمی‌

 

علل
برای‌ بیماری‌ افسردگی‌ واقعی‌ هیچ‌ علت‌ یگانه‌ و روشنی‌ نمی‌توان‌ متصور بود. بعضی‌ از عوامل‌

زیست‌شناختی‌ مثل‌ بیماری‌های‌ جسمی‌، اختلالات‌ هورمونی‌، یا بعضی‌ داروها می‌توانند

نقش‌ داشته‌ باشند.
عوامل‌ اجتماعی‌ و روانی‌ نیز می‌توانند نقش‌ داشته‌ باشند.
اختلالات‌ ارثی‌ نیز می‌توانند مؤثر باشند.
بروز این‌ حالت‌ ممکن‌ است‌ با تعداد وقایع‌ ناراحت‌کننده‌ زندگی‌ فرد ارتباط‌ داشته‌ باشد.

عوامل تشدید کننده بیماری

عصبانیت‌ یا احساس‌ دیگری‌ که‌ فرو خورده‌ شده‌ باشد.
داشتن‌ شخصیتی‌ وسواسی‌، منظم‌ و جدی‌، تکامل‌گرا، یا شدیداً وابسته‌
سابقه‌ خانوادگی‌ افسردگی‌
وابستگی‌ به‌ الکل‌
شکست‌ در کار، ازدواج‌، یا روابط‌ با دیگران‌
مرگ‌ یا فقدان‌ یکی‌ از عزیزان‌
از دست‌ دادن‌ یک‌ چیز مهم‌ (شغل‌، خانه‌، سرمایه‌)
تغییر شغل‌ یا نقل‌ مکان‌ به‌ یک‌ جای‌ جدید
انجام‌ بعضی‌ از اعمال‌ جراحی‌ مثل‌ برداشتن‌ پستان‌ به‌ علت‌ سرطان‌
وجود یک‌ بیماری‌ یا معلولیت‌ عمده‌
گذر از یک‌ مرحله‌ از زندگی‌ به‌ مرحله‌ای‌ دیگر، مثلاً یائسگی‌ یا بازنشستگی‌
استفاده‌ از بعضی‌ از داروها مثل‌ رزرپین‌، داروهای‌ مسدودکننده‌ بتا آدرنرژیک‌، یا بنزودیازپین‌ها
محرومیت‌ از داروها و مواد محرک‌ مثل‌ کوکائین ‌، آمفتامین‌ها، یا کافئین‌
بعضی‌ از بیماری‌ها مثل‌ دیابت‌، سرطان‌ لوزالمعده ‌، و اختلالات‌ هورمونی‌

پیشگیری‌ تغییرات‌ عمده‌ زندگی‌ را پیش‌بینی‌ و آمادگی‌ لازم‌ برای‌ مواجهه‌ شدن‌ با آنها را کسب‌ کنید.

حتی‌الامکان‌ از عوامل‌ خطر پرهیز کنید.
در بسیاری‌ از موارد، بیماری‌ خود به‌ خود خوب‌ می‌شود، اما با کمک‌ گرفتن‌ از پزشک‌ می‌توان‌ مدت‌

افسردگی‌ را کم‌ کرد و روش‌های‌ مقابله‌ با افسردگی‌ را فرا گرفت‌. عود افسردگی‌ شایع‌ است‌. درصد

بهبودی‌ بالا است‌، حتی‌ اگر فرد به‌ هنگام‌ افسردگی‌، نسبت‌ به‌ بهبودی‌ خود دید منفی‌ داشته‌ باشد.


خودکشی‌. علایم‌ هشداردهنده‌ آن‌ عبارتند از: ـ گوشه‌گیری‌ از خانواده‌ و دوستان‌ ـ عدم‌ توجه‌ به‌ ظاهر

خود ـ به‌ زبان‌ آوردن‌ این‌ که‌ فرد می‌خواهد «همه‌ چیز را تمام‌ کند» یا اینکه‌ «زیادی‌ است‌ و مزاحم‌ دیگران‌.»

ـ شواهدی‌ از داشتن‌ نقشه‌ برای‌ خودکشی‌ (مثلاً نوشتن‌ وصیت‌نامه‌ یا توجه‌ به‌ یک‌ سلاح‌ قتاله‌) ـ

خوشحالی‌ ناگهانی‌ پس‌ از احساس‌ نومیدی‌ طولانی‌ مدت‌ ـ عدم‌ بهبود افسردگی‌

درمان‌
در صورتی‌ که‌ علایم‌ خفیف‌ تا متوسط‌ باشند، روش‌های‌ به‌ عهده‌ گرفتن‌ مراقبت

‌ از خود را در پیش‌ گیرید:

با دوستان‌ و خانواده‌ صحبت‌ کنید.

به‌ طور منظم‌ ورزش‌ کنید.

یک‌ رژیم‌ غذایی‌ متعادل‌ و کم‌چرب‌ داشته‌ باشید.

الکل‌ مصرف‌ نکنید؛

کارهای‌ عادی‌ زندگی‌ خود را ادامه‌ دهید.
فیلم‌های‌ خنده‌دار و شاد ببینید.
در صورت‌ امکان‌ به‌ تعطیلات‌ بروید.
احساسات‌ خود را در یک‌ دفتر خاطرات‌ روزانه‌ بنویسید.
سعی‌ کنید مشکلات‌ در روابط‌ با دیگران‌ را حل‌ کنید (البته‌ بهتر است‌ که‌ در این‌

زمان‌ تصمیمات‌ عمده‌ نگیرید).
تا حدی‌ که‌ می‌توانید فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری خود را حفظ‌ کنید.
مسؤولیت‌های‌ خود را تا زمان‌ بهبودی‌ به‌ فرد دیگری‌ واگذار کنید.
به‌ گروه‌های‌ حمایتی‌ در مورد افسردگی‌ بپیوندید.

داروها
داروهای‌ ضدافسردگی‌ برای‌ بعضی‌ از افراد که‌ افسردگی‌ طولانی‌مدت‌ یا

نسبتاً شدید دارند.
لیتیم‌ برای‌ مواردی‌ که‌ دوره‌هایی‌ از سرخوشی‌ غیرطبیعی‌ و افسردگی‌

متناوباً رخ‌ می‌دهند.
فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری محدودیتی‌ برای‌ آن‌ وجود ندارد. فعالیت

در زمان ابتلا به

این بیماری ها و علایق‌ روزانه‌ را حفظ‌ کنید حتی‌ اگر حوصله‌ آنها را ندارید.
رژیم‌ غذایی‌ یک‌ رژیم‌ عادی‌ و متعادل‌ داشته‌ باشید حتی‌ اگر اشتها به‌

غذا ندارید.

درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟ اگر شما یا یکی‌ از

اعضای‌ خانواده‌تان علایم‌

افسردگی‌ دارید. اگر احساس‌ تمایل‌ به‌ خودکشی‌ یا ناامیدی‌ دارید.

 

نظرات (0)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:4 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

روان شناسی بلوغ به بررسی تغییرات و ویژگیهای مربوط به بلوغ در جنبه‌های مختلف جسمی ،

روانی و اجتماعی می‌پردازد و فرآیند بلوغ را به عنوان پدیده مهم در انتقال از کودکی به بزرگسالی

مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد.

در مطالعه تغییرات مربوط به بلوغ "ارسطو" تغییرات خاص از بلوغ جنسی را شرح داده و همچنین

به تغییرات روانی همزمان با این تغییرات اشاره کرده است. "ژان" "ژاک" "روسو" در قطعه‌ای از

خطابه مدیحه سن برنارد به بوسوئه و همچنین در کتاب چهارم امیل از اسرار دوران بلوغ که آن

را تولد ثانوی نامیده است، بحث می‌نماید. اولین مقاله معتبر و علمی در رابطه با بلوغ توسط

برنمایم در سال 1891 منتشر شد و بالاخره با پژوهشهای گسترده استانلی هال به عنوان

پدر روان شناسی بلوغ (نوجوانی) این مطالعات وارد حیطه روانشناسی شد.

مفهوم بلوغ و تفاوت آن با نوجوانی

بررسی و تعییم مفهوم بلوغ از طرف روان شناسان بلوغ و صاحب نظران سایر حوزه‌های مورد

بررسی قرار گرفته است. اکثریت قریب به اتفاق صاحب نظران در مورد واژه‌های بلوغ و نوجوانی

توافق ندارند و معمولا پیدا کران نظریه‌ای مشترک

بین آنها کار دشواری است. عمدتا توجه به تغییرات جنسی در اکثریت تعاریف مورد تاکید بوده است

و بلوغ را مرحله شروع تغییرات جسمی و جنسی دانسته‌اند که در آغاز نوجوانی اتفاق می‌افتد.

عوامل موثر در بلوغ

در این مقوله روان شناسی بلوغ تاثیر عواملی چون عوامل اجتماعی ، اقتصادی ، زمان ،

عوامل عصبی و هورمونی را مورد بررسی قرار می‌دهد. نظریات ارائه شده در این مقوله با

انجام پژوهشها و تحقیقات اجتماعی ، زیستی و ... در جوامع مختلف بدست می‌آید.

بررسی آگاهی از تغییرات بلوغ و بازتاب آنها در شخصیت

از مقوله‌های مهم و مورد علاقه روان شناسی بلوغ است. توجه به نگرانیهای ناشی بویژه

بلوغ جنسی و هموارسازی طی این مسیر برای نوجوان از دیدگاه روان شناسی نوجوانی

حائز اهمیت است.از آنجائیکه بلوغ به عنوان یک مفهوم کلی و گسترده جنبه‌های مختلفی

از رشد را شامل می‌شود مثل بلوغ جنسی و جسمی ، بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی ،

بلوغ اقتصادی و .... روان شناسی بلوغ علاوه بر ارتباط تنگاتنگ و عمیق خود با سایر

حوزه‌های روان شناسی همچون روان شناسی رشد ، روان شناسی شخصیت ،

روان شناسی بالینی و مشاوره با دیگر شاخه‌های علمی نیز ارتباط گسترده‌ای

دارد.در بررسی ویژگیهای بلوغ اجتماعی و تغییرات خاص از آن در زندگی نوجوان

روان شناسی بلوغ عمدتا از علوم اجتماعی و نظریات و مباحث موجود در این شاخه

بهره می برد. در پیوند بین روان شناسی بلوغ و علوم اجتماعی پرسشهایی چون

یک جامعه چه استنباطی از بلوغ دارد، چه نقشی برای فردی که دوران بلوغ را سپری

می‌کند می‌شناسد و شیوه تاثیرگذاری آن بر سهولت بلوغ چگونه است.
بنابراین پیوند تغییرات روانی دوارن بلوغ ، طول بلوغ و ... نشان داده‌اند. پژوهشهای اریمان و

همینطور تحقیقات لاندیس بر این تفاوت صحه گذارده‌اند. لاندیس سه نوع ساخت اجتماعی

شامل جامعه بدوی ، روستایی و شهری را بر شمارد که بلوغ افراد خود را به شیوه‌های

متفاوتی تحت تاثیر قرار می‌دهند.
پژوهشهای مارگرت مید در مورد قبایل جزیره ساموا و گینه نو نیز از آثار به نسبت قدیمی

جامعه شناختی و مردم شناختی است که به تاثیر عوامل محیطی در دوارن بلوغ توجه داشت.

 مید نشان داده است که علائم بلوغ را نباید تنها معلول تغییرات درونی و جسمانی دانست و

این عوارض بر حسب شرائط و اجتماعی بسیار متنوع خواهند بود.

از سوی دیگر در مباحث مربوط به بررسی علائم جسمی و ظاهری بلوغ بین روان شناسی

بلوغ و علوم زیستی و فیزیولوژیک پیوندی برقرار می‌شود. شناسائی علائم بلوغ در حیطه

جسمی و جنسی شامل رشد صفات اولیه و ثانویه جنسی ، رشد قد ، وزن ، اندامهای

داخلی مثل قلب ، ششها و ... سوخت و سازها و نیازهای تغذیه‌ای ، تونایی بدنی و

عضلانی و شیمی خون ، ارتباط بین روان شناسی بلوغ و علوم زیستی را مستحکمتر می‌سازد.
یافته‌های حاصل از تحقیقات زیستی و فیزیولوژیک مواد خاص برای تحقیقات روان شناسی

بلوغ به شمار می‌روند. در کنار بروز تغییرات طبیعی و همه‌گیر بلوغ مواردی در این دوارن

ظاهر می‌شود که ریشه به هنجار نداشته و اغلب به عنوان ویژگیهای نابهنجار دوران بلوغ

به شمار می‌روند. برخی انحرافات و بزهکاریها و رفتارهای نابهنجار با دوارن بلوغ ارتباط دارند

و همچنین شروع برخی اختلافات روانی دوره بلوغ شناسایی شده است. در این حیطه

روان شناسی بالینی ، روان شناسی مشاوره و علوم تربیتی با روان شناسی بلوغ وارد

عمل می‌شوند.به عنوان مثال آشنایی با یافته‌های روان شناسی بلوغ برای متخصصان

علوم تربیتی و بالینی و مشاوره از جهت تشخیص طبیعی بودن یا نابهنجار بودن رفتار ارجاع

داده شده بسیار حائز اهمیت است. همچنین در برنامه‌ریزیهای مربوط به آموزش و تربیت ،

به عنوان مثال ارائه بینش صحیح به نوجوانان در جهت شناخت بلوغ و ایجاد واقع بینی در آنان

مورد توجه فراوان می‌باشد. روش و پژوهش در این حوزه نیز همچون سایر حوزه‌های روانشناسی

با روشهای علمی پژوهشی صورت می‌گیرد. به لحاظ ارتباط تنگاتنگ این شاخه با علوم زیستی

و اجتماعی و از روشهای آزمایشی و غیر آزمایشی (با سهم بیشتر تحقیقات غیر آزمایشی)

رایج است.

نظرات (0)
    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.
    آخرین مطالب
    آرشيو وبلاگ
    پیوندهای روزانه
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی-اجتماعی و آدرس shamila.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 216
بازدید دیروز : 345
بازدید هفته : 1344
بازدید ماه : 4994
بازدید کل : 3565079
تعداد مطالب : 14893
تعداد نظرات : 281
تعداد آنلاین : 1

<>