علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||||
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:26 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
نمردیم و...: بالاخره اتفاق افتاد!
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:25 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
یادآوری مرحله مهمی در فرآیندهای مربوط به حافظه است. در مراحل حافظه گفته میشود که رمزگردانی ، نگهداری و یادآوری سه مرحله اساسی حافظه هستند و هر چند هر کدام از این مراحل نقش و اهمیت ویژه خود را دارا هستند، مرحله یادآوری نیز به نوبه خود اهمیت و تاثیر فزاینده در زندگی روزمره فرد دارد. بطوری که تمام یادگیریهای ما بدون مرحله یادآوری هیچ معنی خواهد داشت. به عبارتی تا زمانی که فرد نتواند آنچه را یاد گرفته مجددا یادآوری کند و در زمان مناسب مورد استفاده قرار دهد، تمام یادگیریها زائد و بیفایده خواهند بود. در این صورت ذهن و حافظه انسان مانند مخزنی خواهد بود که لحظه به لحظه مطالبی به آن افزوده میشود بدون آنکه کاربردی داشته باشند. عوامل موثر بر فرآیند یادآوری =وجود ارتباط بین مطالب یادگرفته= تشابه موجود بین دو مطلب= عوامل هیجانی= سرکوبی مطالب= وجود سرنخهای کلیدی
پدیدههای استثنایی در یادآوری
پدیده دیگر ، مساله یادآوری خود به خودی است. حتما شما هم تجاربی داشتهاید که در آن خود به خود و بدون دلیل خاصی خاطرات یا وقایعی را به خاطر آورده باشید. خاطراتی که سالها پیش اتفاق افتاده و شاید هیچ ارتباطی با شرایط آن لحظه شما نداشته باشد. این که این خاطرات چگونه یادآوری میشوند نظرات مختلفی وجود دارد. در یکی از نظریات تداعی جزئی از شرایط فعلی را با شرایط مشابهی که در خاطره مورد نظر وجود دارد مطرح کردهاند. نظریات دیگری با اتکا بر فیزیولوژی حافظه ، فعال شدن مدارهای عصبی مرتبط با آن خاطره عنوان کردهاند دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
حافظه کوتاه مدت (S.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه ، گنجایش محدود آن است که بطور متوسط بین هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده (2±7) است. بعضی افراد تنها 5 ماده و برخی تا 9 ماده را در حافظه کوتاه مدت خود نگه میدارند، اما بطور متوسط گنجایش حافظه کوتاه مدت اکثریت افراد 7 ماده است. این رقم فراخنای حافظه نامیده میشود.ویژگی دیگر حافظه کوتاه مدت آن است که اطلاعات در آن به صورت صوتی ، دیداری (عمدتا به صورت صوتی) رمزگردانی میشوند، مثلا شخصی که مجموعه حروف RLBKSJ را شنیده و آن را به صورت صوتی رمزگردانی کرده است، در یادآوری ممکن است به جای حرف B ، حرف T را که صدای مشابهی با حرف B دارد، بیان کند.بازیابی در این حافظه کم و بیش عاری از خطاست، بطوری که اگر مطلبی در حافظه باشد، حتما قابل دسترسی است. یک آزمایش ساده برای تعیین فراخنای حافظه از دوست خود بخواهید فهرستی از کلمات مثل اسامی افراد ، مکانها یا ارقام را تهیه کند و برای شما بخواند. بعد از آن ببینید از فهرست خوانده شده ، چند نام یا رقم را میتوانید به ترتیب به یاد بیاورید. رقمی که بدست میآورید، احتمالا بین 5 و 9 خواهد بود که فراخنای حافظه شما را نشان میدهد. در واقع حافظه کوتاه مدت مثل جعبه هفت خانهای است. زمانی که این هفت خانه پر شود، به ناچار باید برخی از خانهها خالی شوند تا اطلاعات جدید بتوانند در آنها قرا بگیرند. این مساله یکی از علل فراموشی است. مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن میتوان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمیروند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی میگردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست. رمزگردانی مطالب در این نوع از حافظه به صورت معنایی صورت میگیرد، برخلاف حافظه کوتاه مدت که از رمز صوتی و یا دیداری استفاده میکند. به عنوان مثال اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در حین یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که میشنویم و مدتی بعد آنها را بازگو میکنیم، به وضوح میتوانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه میشود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمیکنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده میشود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها یادسپاری کنیم. حافظه حسی
«حافظه حسی» نخستین مرحله به یادسپاری و ذخیره کردن اطلاعات است. در این حافظه نسخه دقیقی از«اطلاعات حسی» ذخیره میشود. گنجایش این حافظه نامحدود است، اما مدت زمان ذخیرهسازی اطلاعات بسیار کوتاه (حدود یک ثانیه) است. بعد از آنکه محرکی (از طریق گیرندههای حسی) وارد حافظه حسی شد، اگر مورد «توجه» (Attention) و دقت قرار گیرد، اطلاعات آن محرک به حافظه «کوتاه مدت» انتقال مییابد. این فرآیند دقت و توجه برای انتقال اطلاعات با حافظه کوتاه مدت بسیار مهم است، زیرا آدمی در هر لحظه تحت تاثیر محرکهای حسی فراوانی قرار دارد، که اگر قرار بود این محرکها «ادراک» (Perception) شوند، زندگی غیر ممکن میشد. آدمی از طریق توجه کردن به بعضی از امور (محرکها) و بیتوجهی به بعضی دیگر تصمیم میگیرد، تا آنچه را که میخواهد، ادراک کند. این فرآیند برای آغاز یادگیری مهم است. آیا بین حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت رابطهای وجود دارد؟ این دو نوع حافظه از چه راهی با یکدیگر مرتبط میشوند؟ اینها سوالاتی هستند که نظریههای مختلفی در پاسخ آنها ارائه شده است. بر اساس یکی از این نظریهها که به نظریه حافظه دوگانه معروف است، اطلاعات برای اینکه در حافظه دراز مدت ذخیره شوند، باید از حافظه کوتاه مدت به آنجا منتقل شوند. بنابراین اطلاعاتی که از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت منتقل میشوند، پایدار میمانند و در غیر این صورت بطور کامل از بین میروند.از مهمترین راههایی که انتقال مطالب از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت را سبب میشود، ایجاد پیوند بین مطالب موجود در حافظه کوتاه مدت با مطالبی است که از قبل در حافظه بلند مدت وجود دارد و روش دیگر مرور ذهنی است. مرور ذهنی تحکیم و انتقال اطلاعات را به حافظه بلند مدت با سهولت انجام میدهد. تمایز روانشناختی مراحل سه گانه حافظه (رمز گردانی ، اندوزش ،بازیابی- ارزیابی) در هر دو نوع حافظه وجود دارند. اما تفاوتی که وجود دارد اینست که کارکرد و فرایند این سه مرحله در هر دو موقعیت یکسان نیست. برای مثال حافظه کوتاه مدت رمزگردانی را به صورت «شنیداری و دیداری» انجام میدهد، در حالیکه رمزگردانی حافظه بلند مدت به صورت «معنایی و پیوندهای معنیدار است».
تمایز زیستشناختی
حافظه کوتاه مدت و بلند از لحاظ ساختار مغزی نیز متفاوت هستند. پژوهشها معلوم ساخته است که «هیپوکامپ» (Hippocampus) که ساختاری در زیر قشر مخ و نزدیک به مغز است، فقط در حافظه بلند مدت نقش دارد، ولی در حافظه کوتاه مدت تاثیر ندارد. این در حالی است که مناطق پیشانی قشر مخ (قطعه پیشانی) در حافظه کوتاه مدت دخالت دارند. مطالبی را که یادآوری میکنیم با توجه به زمان یادآوری میتواند مربوط به دو نوع مختلف حافظه باشد. دانش آموزی را تصور کنید که در کلاس درس مطالبی را در مورد موضوعی یاد میگیرد، مثلا نام یک آتشفشان یا پایتخت یک کشور و ... . زمانی که بلافاصله و در همان کلاس درس سوالاتی از این مطالب از وی میشود، در پاسخگویی به آن از حافظه کوتاه مدت خود استفاده میکند، ولی زمانی که سوالات در جلسه بعد و چند روز دیگر از او پرسیده میشود و او پاسخ میدهد، در واقع از حافظه دراز مدت خود استفاده کرده است. وقتی ما مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن آن به خاطر میآوریم، یادآوری آن کار آسانی خواهد بود و به سهولت انجام خواهد گرفت، اما زمانی که مدتی از شنیدن مطلب میگذرد و تلاش میکنیم آن را یاد بیاوریم، با مشکل بیشتری روبرو خواهیم شد. زمانی که ما بلافاصله مطالب را یادآوری میکنیم، در واقع از دانش فعال خود که هنوز در سطح هشیاری ما قرار دارد، استفاده میکنیم، ولی زمانی که مدتی بعد از شنیدن مطالب قصد یادآوری آنها را میکنیم، دانشی که از آن استفاده میکنیم، نافعال است. با این توصیف در تقسیم بندیهایی که از حافظه به عمل آمده، آن را به دو نوع حافظه کوتاه مدت و دراز مدت تفسیم بندی کردهاند. تفاوت این دو نوع حافظه عمدتا به مدت زمان نگهداری اطلاعات مربوط میشود. هرچند تفاوتهای «حافظه حسی» (Sensory Memory) صحبت میشود. مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن میتوان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمیروند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی میگردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست. رمزگردانی مطالب در این نوع از حافظه به صورت معنایی صورت میگیرد، برخلاف حافظه کوتاه مدت که از رمز صوتی و یا دیداری استفاده میکند. به عنوان مثال اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در حین یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که میشنویم و مدتی بعد آنها را بازگو میکنیم، به وضوح میتوانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه میشود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمیکنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده میشود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها GetBC(739); دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» نویسنده جوان گفت: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هرکدام از ما برای چیزی می نویسیم که نداریم.»
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:16 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
جعفرمیره امتحان گواهی نامه بده. چندبار رد میشه. بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره. می گه گواهی نامه! اون هم میگه دادین که می خواین؟
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 22:13 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
فیزیولوژی یادگیری و حافظه به بررسی فرآیندهای عصبی میپردازد که در جریان یادگیری و یا عملکرد حافظه رخ میدهند.در تبیین یادگیری از دیدگاه فیزیولوژیک دو نظریه کلی وجود دارد که یکی از آنها تغییرات را در سطح سیناپسی و عوامل زیست شناسی مرتبط با آن در نظر میگیرد و دیگری توجه خود را به تغییرات در مدارهای نورونی معطوف داشته است. هر دو اینها به تغییرات فیزیولوژیکی توجه دارد، که در حین یادگیری در مغز و سلولهای عصبی اتفاق میافتند. اولین بار در سال 1961 بود که جیمز اندر توانست نورونها را به روش شرطی سازی عاملی حساس کند. شرطی شدن سلول عصبی یک حالت افزایش تحریک پذیری را در آن پدید میآورد که ناشی از تغییرات در یون و فوریزاسیون پروتئین است. نظریه سیناپسی در فیزیولوژی یادگیری و حافظه در حالت عادی ارتباط بین سلولهای عصبی رامیتوان حالتی خاموش و بدون مصرف دانست. بدین معنی که تعداد دندریتها ، تعداد فضاهایبین سیناپسی ، بند سلول ، ضخامت آکسون و مانند آن در حالتی است که بدون مصرف بوده ودر واقع مانع از عبور اطلاعات از سلولی به سلول دیگر میشود. پیدایش تحریک سبب دگرگون شدناینگونه خصوصیات در سلولهای عصبی میگردد و البته سیناپس تحریک شده مدتی بحال خودواگذاشته شود. این شرایط به حالت اولیه برخواهد گشت. بطور کلی در این نظریه چنین عنوانمیشود که عبور جریان عصب ایجاد تکانه عصبی میکند. سپس آنزیم درون نورون فعال میشود.پس از آن تغییراتی در طرز تهیه پروتئین سلول پدید میآید و نهایتا الگوهای هندسی خاصیدر نورونها پایدار میشود. اصطلاح ردیااینگرام را در تعریف و نمایش فرضی و فیزیک یک خاطرهبکار بردهاند. منظور از اینگرام این است که حین یادگیری تغییراتی فیزیولوژیک یا زیست شیمیاییدر نورون اتفاق میافتد. لشلی در جستجوی اینگرام به آموختن رفتارهایی به حیوان و سپسبرداشتن قسمتهایی از مغز مبادرت ورزید، وی کاهش پدید آمده در حافظه را نمیتوان به عنواناز بین رفتن اینگرامها دانست، بلکه این امر تا حدود زیادی بخاطر انفعال و گسیختگی درفرآیندهای حسی و حرکتی مغز بوده است. پس از لشلی نظرها معطوف به ساختارهای زیرین قشرمغز گردید و در این زمینه ساختارهایی مثل هیپوکامپ ، استریاتوم و آمیگدال به عنوانساختارهای اساسی مرتبط با حافظه کوتاه مدت مطرح شدند. هر چند در پستانداران ومخصوصا در انسان دیده شده است که ساختارهای اخیر در حافظه نقش دارند، ولی گفتهشده است که جوندگان میتوانند پس از برداشته شدن قشر جدید (نئوکرتکس) و ساختارهایاخیر تشکیل حافظه دهند.
نظریه مبتنی بر الکتروفیزیولوژی و تشکیل مدارهای حافظه در فیزیولوژی یادگیری و حافظه اززمان پاولف ، فیزیولوژیست معروف روسی که یادگیری شرطی را مورد بررسی قرار داد، اینموضوع همواره مورد توجه بوده است که در جریان یادگیری شرطی به دنبال انتشار تحریک درقشر مخ یک ارتباط موقت بین ناحیه مربوط به محرک شرطی و ناحیه مربوط به محرک غیر شرطیپدید می آید. اگر این ارتباط تقویت شود بازتاب شرطی تثبیت خواهد شد و در غیر اینصورتاز بین رفته و خاموشی پدید خواهد آمد. یکی از تاثیرات یادگیری این است که مدارهایجدیدی در مغز فعال یا باز میشود.
|
![]()
<-PollItems->
|